سرای عشق....

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ سرای عشق.... خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

 

ما خون دلها خورده ایم ، قرارمان برای نسل نوجوان و جوان این نبود !

من آنروز یک عشق داشتم ؛ پیروزی یا شهادت ، بعضی ها امروز هر ساعت ،

عاشق و معشوق آدم های غریبه می شوند و به سادگی دل می دهند و دل ربایی می کنند!

نمايشگاه مد و آرايش در خيابان‌هاي شهر

من آنروز از گل و لای و خاک سنگرها بر لباسهای ساده ام لذت می بردم و

بعضی ها امروز از شلوارهای لی خاک نما و پاره پوره خارجی !

من آنروز در جبهه زیر آفتاب داغ ، چفیه بر سر می انداختم تا نسوزم ،

بعضی ها امروز رو سری از سر انداخته اند که موی سر به نامحرم نشان داده

و بسوزند ودیگران راهم بسوزانند !

من آنروز در خط مقدم برادران غریبه زیادی را می دیدم و به همه می گفتم

: خدا قوت، نه خسته برادر! ، بعضی ها امروز برای طرح دوستی ،

فقط با عجله از همه می پرسند : ASL?

من در شب قبل از عملیات بر دستانم حنا می زدم

تا در جشن پیروزی یا شهادت شرکت کنم ، بعضی ها امروز بر چهره شان

هفت قلم مواد آرایشی خارجی می زنند تا به نامحرم بگویند : من

های کلاسم ، نگاهم کنید !

من آنروز در وصیت نامه ام می نوشتم : خواهرم حجاب تو بر علیه دشمن

از خون من موثر تر است ، بعضی ها امروز حتی در پروفایل شان می نویسند

: همیشه به روز هستم ، دوره و زمانه عوض شده و عشق من مد گرایی

و تقلید از غربی هاست !چادر را تجربه نکرده ام ، قدیمی است !

نمايشگاه مد و آرايش در خيابان‌ها و اماكن عمومي شهر

من آنروز در بیسیم از بچه های پشتیبان می خواستم از طرفم برای دشمن

نخود و آجر و سنگ ( آتش) بفرستند ، بعضی ها امروز به

هر ناشناسی می گویند : برایم شارژ بفرست !

 

من آنروز مشامم از بوی دود و باروت پر بود و برای رسیدن به هدفم ،

از آن لذت می بردم ، بعضی ها امروز از بوی الکل در انواع ادکلن های خارجی !

 

من آنروز خشاب و اسلحه ام را برای نابودی دشمن در بغل گرفته بودم

و بعضی ها امروز سگ های نجس تزئینی گران قیمت را !

نمايشگاه مد و آرايش در خيابان‌ها و اماكن عمومي شهر-2

من آنروز در جبهه ، اوقات فراغتم را در چاله هایی ،

قرآن و دعا می خواندم ، اسغفار می کردم و لذت می بردم ،

بعضی ها امروز در چت رو م ها به دنبال عشق ناشناس و گمشده

ساعتها به بطالت ، پرسه می زنند و روم عوض می کنند !

 

من آنروز در هنگام عملیات ، در گوشی بیسیم ،

یا زهرا(س) و یا حسین(ع) می گفتم و بعضی ها امروز در گوشی خود ،

از نفس ، عشق ، ناز و فدایت شوم به نامحرم و ناشناس!

 

من آنروز در خط ، یک دست لباس خاکی داشتم وبا آن احساس غرور ،

زیبایی و عزت کرده و شکر خدا می گفتم ،

بعضی ها امروز لباس های رنگارنگ خارجی و صورتی تزئین شده اما

خود انگاره ای زشت که هیچگاه با تغییر مد ،از خودشان راضی نمی شوند !

من آنروز با ذکر استغفرالله وقت می گذراندم و بعضی ها امروز

با دگمه های بیجان موبایل برای اس ام اس های عاشقانه جدید

و یا کلیدهای کیبورد برای ارسال پی ام های عمومی دعوت به دوستی

با نامحرمان در چت روم ها !

 

من آنروز باد گیرم را تا روی دست و پا می کشیدم

تا شیمیایی نشوم و برای دفاع توان داشته باشم، بعضی ها امروز

شلوار و مانتوی کوتاه را انتخاب کرده اند که رهگذران را هم آلوده کنند !

من آنروز در خط مقدم حتی مراقب عطسه هایم بودم

که حضور گروهانم را به دشمن راپرت ندهم ، بعضی ها امروز بی واهمه

در خیابان قه قه می زنند و با بزک وآرایش و البسه رنگارنگ ، جلب تو جه

نامحرم کرده و می گویند : مرا نیز به حساب آورید ، آدمم !

 

من آنروز قبل از عملیات از حلالیت خواهی از همرزمانم

و بعد از عملیات ، از شکر خدا و یاد دوستان شهیدم صحبت می کردم

و بعضی ها امروز از پایان سریال های عاشقانه فارسی وان و من و تو

و مارک نوشیدنی های سر میز آنها !

 

من آنروز بعد از عملیات از بلندگوهای گوشه و کنار خط ،

بهر نبردی بی امان ... را می شنیدم ،

و بعضی ها امروز با سیستم گوش خراش ماشین بابا ، آهنگ های رپ با الفاظ رکیک به محارم !

 

من آنروز از اطلاعات شخصی خود و دسته و گروهانم مراقبت می کردم

تا دشمن از آن سوء استفاده نکند ،

بعضی ها امروز حتی مشخصات و عکس های شخصی و خانوادگی شان را

بی پروا در فیس بوک و توئیتر منتشر کرده تا نامحرمان و بیگانگان هم آن را ببینند !

 

من آنروز در خط مقدم ساعت ها بیدار می ماندم تا دشمن غافلگیرمان نکند

بعضی ها امروز ساعتها برای ملاء عام و مد نمایی ،

خود را تزئین می کنند تا با کار کم بهای خود ، نامحرمان را غافلگیر کنند!

 

من آنروز به شوق شرکت در عملیات یا به یاد همسنگران شهیدم

اشک می ریختم و قصد انتقام از دشمن را داشتم ،

بعضی ها امروز برای شکستهای عشقی شان افسرده اند

و قصد انتقام از تمام آدمها و زمین و زمان را دارند !

من آنروز سرنگ ضد شیمیایی بر بدن خود شلیک می کردم ،

بعضی ها امروز ، گونه بر رخ خود تزریق میکنند تا مبادا حقیر باشند ،

و شاید بیشتر به چشم نامحرم بیایند !

من آنروز خواب را بر چشمانم حرام می کردم تا ذلیل حمله غافلگیرانه دشمن نشوم ،

بعضی ها امروز خواب را با نگاه به مانیتور کوچک موبایل

برای اعلام تعهد باطل به نامحرم ، بر خود حرام کرده اند!

نه ! این قرارمان نبود ! ما رفتیم تا شما نیز راهمان را ادامه دهید ،

رفتیم تا امنیت امروز را به ارمغان بیاوریم و تو بتوانی عفت و حجاب فاطمی

را بر گزینی ! رفتیم تا دشمن ، نتواند حیای شما را به بی حیایی تبدیل کند ،

رفتیم تا اطاعت کنیم از قرآن و رسول و اولی الا مر ،

تو هم مراعات کن ! بر گرد و اندکی بیاندیش ؛

... ما خون دلها خورده ایم !

 



نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





[ دو شنبه 15 آبان 1391برچسب:,

] [ 15:33 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]