سرای عشق....

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ سرای عشق.... خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

دختری که خشم صهیونیست‏ها را برانگیخت +تصاویر

«سعدیه سیف الدین» 21 ساله با کسب 25 رأی موافق توانست هیأت مدیره دانشگاه کالیفرنیا شود که با عصبانیت شدید اعضای یهودی دانشگاه روبرو شد.
به گزارش مجله شبانه باشگاه خبرنگاران،روز گذشته انتخابات هیأت مدیره دانشگاه کالیفرنیا برگزار شد که برای نخستین بار یک دختر مسلمان با اکثریت آرا موفق به عضویت در هیأت مدیره شد.
«سعدیه سیف الدین» 21 ساله با کسب 25 رأی موافق توانست هیأت مدیره این دانشگاه شود که با عصبانیت شدید اعضای یهودی دانشگاه روبرو شد.
براساس گزارش ابنا ، دانشگاه کالیفرنیا با دارا بودن 222 هزار دانشجو با شرکت های رژیم صهیونیستی ارتباط دارد که به گفته مسئولان آن انتخاب یک دختر مسلمان نقض قوانین این رژیم را درپی دارد!
اعضای یهودی این دانشگاه تهدید کردند که مخالفت خود را با این اقدام با بیان اینکه این انتخاب حقوق بشر اسرائیل در منطقه را نقض می کند اعلام کردند امکان محرومیت مالی این دانشگاه از سوی شرکت های اسرائیلی وجود دارد.
هچنین كمیته‌ای صهیونیستی موسوم به "سیمون ویزنتال" كه از سال 1913 در آمریكا تاسیس شده است، با انتقاد شدید این انتخاب نسبت به عواقب آن ابراز نگرانی کرده است.
این كمیته كه هدف اصلی آن زنده نگه داشتن هولوكاست در یاد مردم آمریكاست، خواستار هیأت مدیره دانشگاه کالیفرنیا 26 عضو دارد و سعدیه سیف الدین به مدت یک سال به عضویت این هیأت درآمده است.
سعدیه با ابراز خوشحالی از این انتخاب در سخنان کوتاهی ضمن ابراز خوشحالی از این انتخاب اظهار کرد: تلاش خواهد کرد در آینده تحول بزرگی در سیستم آموزشی دانشگاه ایجاد کرده تا افراد بیشتری از اقوام مختلف برای تحصیل جذب دانشگاه شوند.

[ شنبه 29 تير 1392برچسب: دختر , خشم , صهیونیست , باشگاه , شبانه X Share Google Reader Stumble Upon Delicious Cloob Digg ,

] [ 14:9 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

ثروتمندترین سردار سپاه پاسداران + سند

همه دارایی مهم‌ترین و تأثیرگذارترین فرمانده سپاه پاسداران به استناد اسناد آورده شده در متن، وی را به ثروتمندترین سردار سپاه در حال حاضر مبدل ساخته است.
طبق مستندات بسیار، "سردار سرلشکر حاج قاسم سلیمانی" ثروتمندترین سردار سپاه در جمع سرداران شاغل در سپاه است.
در سال‌های اخیر و در پی شکل‌گیری تحولات منطقه‌ای و چرخش موازنه به نفع ایران، دشمنان ایران اسلامی درصدد برآمدند تا با تهدید یکی از سرداران سپاه پاسداران انقلاب‌اسلامي به نام "قاسم سلیمانی" که فرماندهی "نیروی قدس سپاه" را برعهده دارد به ایجاد خط خبری منفی علیه نظام جمهوری اسلامی بپردازند.
در همین زمینه شبکه‌های مهم خبری از جمله "بی‌بی‌سی"، "العربیه" و دیگر رسانه‌های غربی و منطقه‌ای با دامن زدن به موضوع جنجالی و البته کذب دخالت "نیروی قدس سپاه" به فرماندهی "حاج قاسم سلیمانی" در تحولات اخیر منطقه در خطی مشترک این حق را به مطرح‌کنندگان طرح ترور "سردار سلیمانی" دادند که ترور کسانی مثل وی را مباح و حتی واجب جلوه می‌دادند.
در این راستا مخاطبان و کارشناسان داخلی و بین‌المللی نیز با موضع‌گیری به موقع خود با این "موج رسانه‌ای" به تقابل پرداختند.
"سردار قاسم سلیمانی" که از مهم‌ترین فرماندهان سپاه به شمار می‌رود نیز در سخنرانی خود در اجتماع 50 هزار نفری بسیجیان کرمان گفت: با این تهدیدات، رعب بر ما حاکم نمی‌شود و از خدا می‌خواهم "شهادت" در راه خودش را به دست دشمنان دین، نصیب من بگرداند، از خدا می‌خواهم به عنوان یک سرباز، در راه آرمان‌های "اسلام" که هر یک به تنهایی ارزش فدا شدن دارند، افتخار شهادت نصیبم کند.
وی افزود: اگر میلیون‌ها انسان در این راه شهید شوند، ارزش دارد، امام(ره) در وصیتنامهٔ خود فرمودند: ملت ایران که جانم فدایشان باد....  حال، جان من به عنوان سربازی کوچک، چه ارزشی دارد که دشمن تهدید به ترور می‌کند، این تهدید نیست، کمک به شوقی است برای فرزندی که از مادر دور افتاده است.
"سرلشکر سلیمانی" همچنین در ادامه گفت: اسرائیل به عنوان سگ هار آمریکا، از گروه کوچک حزب‌الله لبنان که منسجم، متوکل؛ مستحکم و مؤمن است، شکست خورد و هیمنهٔ آمریکا و اسرائیل در منطقه شکسته شد.
  واكنش جوانان و فعالان فضای مجازی به طرح ترور سردار سلیمانی
بعد از راهپیمایی روز 13 آبان 1390 که در آن بسیاری از جوانان و نوجوانان با امضای طوماری خواستار پیوستن به "سپاه قدس" ایران شدند، در جدیدترین اقدام تعداد زیادی از کاربران شبکه‌های اجتماعی و همچنین وبلاگ نویسان در حمایت از "فرمانده نیروی قدس سپاه" تصویر پروفایل خود را به تصویر وی تغییر دادند. در "شبکه‌های اجتماعی" پرمخاطب و فعال مثل "فیس‌بوک" و "گوگل‌پلاس" و "سایت  افسران جوان جنگ نرم" و شبکه‌های اجتماعی "ارزشی‌ها و سنگری‌ها" نیز  مشاهده می‌شد تعداد زیادی از کاربران آن‌ها در حمایت از "فرمانده نیروی قدس سپاه" به جای تصویر خود تصویر وی را گذاشته‌اند تا در یک معنا بگویند همه آن‌ها پشت این "فرمانده سپاه" هستند.
روزنامه انگلیسی گاردین هم در مقاله‌ای نوشته بود: «قدرت و وجهه قاسم سلیمانی به عنوان کسی که قدرتمندترین بازیگر عرصه منطقه است، در سه سال گذشته افزایش یافته است.»
همه دارایی سردار سلیمانی
دارایی‌های فرمانده دلاور نیروی قدس سپاه متشکل از میلیون‌ها قلب عاشق و شیفتگان شهادت  است که با هیچ میزانی قابل قیاس و قیمت گذاری  نیست.
دل میلیون‌ها دلداده کوی شهادت همراه اوست، همان دل‌هایی که به رهنمودهای امام خود حضرت روح‌الله (ره) اعتقاد قلبی دارند آنگاه که فرمود : ملتی که شهادت دارد اسارت ندارد.
جوانان برومند و ولایت مدار ایران اسلامی هنوز رشادت‌های این سرداران مخلص را به یاد دارند و آن را سینه به سینه و نسل به نسل منتقل خواهند کرد. ملتی که در قاموس خود شکست را پذیرا نیست و شهادت را دروازه‌ای به سوی بهشت موعود می‌داند هیچ‌گاه از شنیدن تهدیدهای پوچ و تو خالی مزدوران استکبار هراسی به خود راه نداده و نخواهند داد.
موج مجازی حمایت از سردار سلیمانی در یک جمله اوج حمایت خود را از این سرباز فدایی ولایت به جهانیان و به ویژه به دشمنان قسم خورده ایران و ایرانی نشان دادند و آن جمله این است: « آخرین بسیجی خامنه‌ای که به آن دست خواهید یافت حاج قاسم ماست، همه ما را ترور کنید.»
  هنوز عرصه این جاده مرد می‌طلبد / و خاک دشت جنون اهل درد می‌طلبد
    به صبح روشن فردا طلیعه از خون است / به اهل خاک بگو جنس شیعه از خون است
شهید زنده عشق است این سردار / یکی زهزاران سر است بر سَرِ دار
نامی که لرزه بر اندام دشمنان اسلام می‌اندازد و همیشه  مایه هراس و وحشت آمریکایی‌ها و صهیونیست‌ها است. جمله معروفی که از شیمون پرز در وصف هیمنه سردار تیزهوش ایران آمده نشانه همین ترس و واهمه است.
"شیمون پرز: خاور میانه روی انگشت ژنرال قاسم سلیمانی می‌چرخد".
مردان کاخ سفید آنقدر از او می‌ترسند که در میان لیست محرمانه خود نام او را به عنوان مهم‌ترین مانع پیشرفت‌های آمریکا در جهان علناً فریاد می‌کشند و از کنگره می‌خواهند طرح ترور حاج قاسم را رسماً تصویب و ابلاغ نمایند. این عصبانیت با این جملات ترسیم می‌شود که: «قاسم سلیمانی بسیار سفر می‌کند... تکان بخورید... تلاش کنید او را بکشید».
هر کسی او را دیده، شیفته حجب و حیای عجیبش می‌شود. انگار نه انگار که او لرزه به اندام بزرگ‌ترین ابرقدرت جهان انداخته است و این‌ها همه مشخصه یک بسیجی شیفته ولایت است.
از این بسیجیان ما در ایران کم نداریم ولی اگر قرار باشد صیاد دل بسیجیان این بار نیز اسیر کینه خفاشان شود تمام فرزندان 13 ساله ایران زمین، حاج قاسم‌هایی می‌شوند که خواب خوش را از مردان کاخ روسیاه، سفید می‌ربایند.
 
 
اینم حاضر نیست خدا به داد ما بر سه

[ شنبه 29 تير 1392برچسب:,

] [ 13:40 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

از بزرگی پرسیدند:زندگی خود را بر چه بنا کردی؟

گفت:بر چهار اصل.

اول:دانستم که رزق مرا دیگری نمیخورد ،پس آرام شدم.

دوم:دانستم که خدا مرا میبیند،پس حیا کردم.

سوم:دانستم که کار مرا دیگری انجام نمیدهد،پس تلاش کردم.

چهارم:دانستم که پایان کارم مرگ است،پس مهیا شدم.

[ جمعه 28 تير 1392برچسب:زندگی,خدا,مرگ,,

] [ 15:58 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

[ جمعه 28 تير 1392برچسب:دوستت دارم,همسر,عاشقی,عشق,,

] [ 15:52 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

[ جمعه 28 تير 1392برچسب:تنها,عاشقی,عشق,

] [ 15:45 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

درمغز عاشق چه می‌گذرد؟ + تست عاشقی!

درمغز عاشق چه می‌گذرد؟ + تست عاشقی!
آیا شور عشق یا همان عشق رمانتیک قابل اعتماداست؟ آیا در بین همه‌ی اقوام و ملت‌ها شور عشق وجود دارد؟ آیا عشق نوعی بیماری است؟
 


ادامه مطلب

[ جمعه 28 تير 1392برچسب:شور,عشق,عاشقی,تست عاشقی,تست,روانشناسی,عاشق بودن,,

] [ 15:29 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]


 سپاس خداوندي را که اول همه آثار هستی اوست و قبل از او اولی نبوده و آخر است.

ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ

ن، سوگند به قلم و آنچه (با آن) مي‌نگارند!


 


 



گفتم کدام راه نزديک تر است و کدامين راه مرا به مقصد مي‌رساند ؟

گفت: مگر بين دل و صاحب دل فاصله‌اي هست؟

و آنگاه فهميدم، تو هستی در تار و پود لحظه لحظه‌های زندگی‌ام

مهربان یار، نیکو انیس و ماه بی مثال من، جفا کردم و وفا دیدم!

دیده به روی تو بسته‌ام و درهاي عفو را به رویم باز کردي!

از صبرت همين بس که مرا تحمل و از رحمتت نيز همين بس که به بنده حقير ناسپاست روزي عنايت کردي!

از مغفرتت همين بس که به من اجازه عذرخواهي و بازگشت را مي‌دهي و از کرامتت همين بس که بي توقع نيازم را اجابت مي‌کني!

از سميع بودنت همين بس که هميشه و هميشه گوش دل براي تسکين دردهايم هستي و از ستار بودنت همين بس که آبرويم را هميشه حفظ کردي!

اشک انابه، التهاب نگاهم را ببین و سلام صمیمی مرا دوباره بپذیر و نامه ضیافتت را از من دریغ مدار!


 


 



با تو مي‌گويم ....

که با من از كرم و عدل خود رفتار کن اما اگر به استحقاق من نيم نگاهي بياندازي فنا شده‌ام و نالايق و شايستگي جز آتش خشمت ندارم.

چه شب‌هایی گذشت و پاهای خسته من راه صبح را نیافت

آخر هميشه دير آمده‌ام، دير رسيده‌ام اما تو مهربان من هرگز مرا براي اين دير رسيدن‌ها مواخذه نکردي.

مي‌خواهم بيايم، مي‌خواهم حضور داشته باشم، می‌خواهم تمام وقت و بی‌وقتی‌ها را دست به سر کنم و کوله بار عاشقی ببندم!

اينبار ميخواهم به موقع بيايم و خودم را زودتر از همه برسانم.

چه قدر انتظار کشيدم، پياده به دنبال زمان دويدم براي به مقصد رسيدن

با طلوع رجب کارت دعوت‌ها پخش شد

آري !

رجب، نهری در بهشت از شير سفیدتر و از عسل شیرین‌تر

دلم مي‌لرزد

چه ساده نامم از ميان "اين الرجبيون؟" پاک شد

ماه استغفار و پوزش طلبيدن از درگاهت را به اميد ورود به شعبان‌المعظم از دست دادم

ماه رحمتت هم آمد و از ريزش معرفت و بخششت جا ماندم

واي بر من که به سادگي از احياي نيمه شعبان گذشتم

کدامين خستگي‌ها مرا از فيض روزه داري برترين‌هاي روزهاي شعبان واداشت


 


 




پناه بر خدا از شرّ نفسم

دل دل مي‌کنم از ميان شلوغي‌هاي قلبم نداي دعوتت را به جان خريدار باشم

خدايا بگذار بيايم تا بر من منت گذاري

بگذار در نسيم سحرت نفس بکشم

دلم مي‌خواهد توفيق غبار روبي دل را از دست ندهم

‌مي‌خواهم نزديک شوم آنقدر نزديک که در تو گم شوم، حل شوم

طنين "شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ" به گوشم مي‌رسد



 


 


رمضان، سفري سرشار از برکت،

انگار بار گناهانم قدم را خم کرده و رويم را شرمسار

همه درها، راه‌ها باز است

سهم من از پایانش میوه‌های درختی است که در این فصل می‌کارم

فصل ميهماني تو، فصل رحمت، فصل امتحان، فصل زحمت، فرصت و خرماي افطار و سحر

معبودا مرا بپذير!

روزهای این ماه فرصتی برای نه گفتن به غیر توست و شبهایش فرصتی برای گفتگو و عشق بازی و عرض دلدادگی و ارادت به توست

مرا به باغ زيباي خودت راه بده و بگذار در لحظه لحظه‌هاي دعا قدم بزنم

در سحر که آغازين نقطه از رمضان و اولين لحظه و ثانيه از خودسازي و سجده بندگي است.

سحر کوتاه‌ترين نردبان طي راه فرش تا عرش است، پله‌هايي مملو از ذکر نماز و صلوات، لحظه ‌هاي ناب نزديکي به خدا و برترين ثانيه‌هاي استجابت دعا

ميخواهم براي گرفتن اين ماه تلاش کنم حتي اگر به آن هم دست نيابم حداقل بين ستارگان فرو مي‌روم.

"اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَا أَنْتَ فِيهِ مِنَ الشَّأْنِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَسْأَلُكَ بِكُلِّ شَأْنٍ وَحْدَهُ وَ جَبَرُوتٍ وَحْدَهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَا تُجِيبُنِي حِينَ أَسْأَلُكَ فَأَجِبْنِي يَا اللَّهُ"

"خدايا از تو درخواست مي‌‏كنم به حق‏ آنچه از جاه و جبروت كه در آنى و از تو مي‌خواهم به حق هر جاه به تنهايى و به حق هر جبروت به تنهايى،خدايا از تو درخواست مي‌‏كنم به حق آنچه اجابت مي‌كنى مرا به آن هنگامى كه از تو درخواست مي‌كنم پس مرا اجابت كن اى خدا."


 


 


سحر نبض عبادت در پيکره رمضان است

سکوت خلوت سحرهاي رمضان را دوست دارم، زمزمه مناجات سحر از کوچه‌هاي شهر به گوشم مي‌رسد

عاشقان دلتنگت در گوشه گوشه اين کره خاکي خلوت گزيده و با تو به درد و دل نشسته‌اند

تو صاحب خانه‌اي

ميزباني و ميهمان نواز

آغوش باز کن برايم تا در گدايي‌هاي سحر دلم را سبک‌بال کنم

مي‌خواهم از تو درخواست کنم به من توان روزه داري بدهي، توان کنار گذاشتن کينه، احترام به سالخوردگان، ‌ترحم به کودکان، حفظ چشم و زبان و گوشم از حرام، ‌توفيق سجده‌هاي طولاني، نماز، روزه، صلوات و تلاوت آيه‌هاي قرآنت...

بگذار بدانم، بفهمم، درک کنم از ازل تا ابد تو بودی و من به سوی تو خواهم آمد.

مرا به عنوان مسافر رمضان بپذیر!


 


 




"اَللّـهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذي اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ، وَافْتَرَضْتَ على عِبادِكَ فيهِ الصِّيامَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَارْزُقْني حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ في عامي هذا وَفي كُلِّ عام، وَاغْفِرْ لي تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ، فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا رَحْمنُ يا عَلاّمُ. "

"خدايا اى پروردگار ماه رمضان كه در آن قرآن را فرستادى و بر بندگان روزه را در اين ماه واجب كردى درود فرست بر محمد و آل محمد و روزيم گردان حج خانه محترم خود كعبه را در اين سال و در هر سال و بيامرز برايم اين گناهان بزرگ را كه براستى نيامرزد آن‌ها را جز تو اى بخشاينده و اى بسيار دانا."

خدايا،

بگذار خودم را تهی کنم از غیر تو

گنجشک بی آب و دانه‌ای که پناهی ندارد

بگذار از چشمه کرامت زاده شده در نيمه رمضان بنوشم

در نیمه راه برکت خیز رمضان، دروازه‌هاي آسمان گشوده مي‌شود و رایحه شکوفه‌های یاس کوچه‌های مدینه را معطر مي‌کند

چه قدر به انتظار نشسته‌ام و به کرامت و مهرباني‌اش محتاجم

همان ماهي که رمضان تو را به دو نيم تقسيم مي‌کند و در خانه‌اش جز کرامت چيز ديگري مقيم نيست

اسوه حسن و کرامت،‌ زينت عرش الهي، اسوه پايداري و صلابت

چه قدر به دستگيري‌اش محتاجم

کريم اهل بيت(ع)، امام حسن مجتبي(ع)، کسي که جز ديگري لايق لفظ کرامت نيست

آرام بخش دل دردمند من، پناه مستمندان، دستگير محتاجان و پناه بي‌پناهان و نقطه اميد درماندگان

مي‌خواهم بر سر سفره کرامتش در اين ماه بنشينم



 


 


من تشنه‌ام

از عرش صداي "ربّنا" مي‌آيد

چشم‌هايم را که مي‌بندم، بوي خوش نان داغ سفره افطار را مي‌فهمم

عطر آش نذري همسايه و صداي ربّناي استاد، تمناي دلم را آشکارتر ساخته است تا من عاشقانه‌تر به ختم شميم عاشقي‌ام بپردازم.


 


 



واي که چه قدر تشنه و بي قرار زمزمه ربّنا در لحظه‌هاي ملکوتي غروب روزهاي ميهماني‌ات هستم

"رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً ۚ إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ"

بارالها دل‌هاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدایت فرمودی و به ما از لطف خویش اجر کامل عطا فرما که همانا تویی بخشنده بی عوض و منت.

زیباترین عشق مرا بپذیر

به دست‌های خالی من لیاقت زمزه "اللّهُمَّ لَكَ صُمنا و عَلى رِزقِكَ أفطَرنا، فَتَقَبَّل مِنّا إنَّكَ أنتَ السَّمیعُ العَلیمُ" عنایت کن.

مگذار غفلت و حسرت سهم آدم شود

کینه و بغض و خشم و غرور و دروغ و حسد و طمع را از من دور کن تا با دلی صاف و پاک لایق روزی خوردن از سفره پر برکتت شوم.

شرمم ده از خودم و از خودت ....

مرا از سواری ربا و ریا به زمینم افکن

دلم را از شهوت و عشق دنیا خالی کن

دستهای آلوده‌ام را پاک کن تا پاک و مطهر به سفره‌ات دست درازی کنم

در عجبم از این ضیافت عظمی و محفل زیبا و بی همتا

بانگ رحمت را می‌شنوم

دعا می‌کنم و می‌خواهم که مرا از کاروان نیایش گران و نمازگزاران و سخاصفتان جدا نکنی و در پایان آه حسرت بر دل گره خورده‌ام به عشق بی‌کرانت قرار ندهی.

نیایش، نماز، قنوت، رکوع، سجود، افطار و سحرم بهانه‌ای است برای گوشه نگاهت.

دریغ مدار که نیازمندم ....
 

[ پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:رمضان,خدا,عبادت,قرآن,معبود,بنده,عاشقی,,

] [ 16:29 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

اثرات محبت از دیدگاه قرآن

 

اثرات محبت از دیدگاه قرآن

 

از آثار مهر و محبت پاک و عشق تابناک به خدا، بندگی و عبادت است، انسانی که عاشق خداست یقینا عاشق اطاعت از او و دلداده به اجرای فرمان ها و احکام حضرت ربوبی است.

   سبب مهر و محبت و دلدادگی و دلبستگی اگر از ناحیه حیوانیت و شهوت انسان باشد، نباید از آن انتظار آثار و حتی دوام و بقا داشت؛ این گونه مهر و محبت فقط زمینه ساز لذت گرایی بی قید و شرط و شکستن حصارهای معنوی و گاهی عامل ایجاد ننگ و عار و مزاحمت برای خود و دیگران است و چنانچه سبب مهر و محبت و دلدادگی و دلبستگی از ناحیه ایمان و انسانیت و معنویت آدمی باشد، باید از آن در دنیا و آخرت انتظار و نیز دوام و بقا داشت.

اثر مهرورزی از زبان قرآن

قرآن مجید پس از آن که در بخشی از آیه 71 سوره توبه مهرورزی مردان و زنان با ایمان را به یکدیگر مطرح می کند، در آیه بعد به سه اثر بسیار مثبت و ابدی این مهرورزی در قیامت اشاره می نماید. خدا به مردان و زنان با ایمان ( به پاداشی مهرورزیشان به یکدیگر و امر به معروف و نهی از منکر و اقامه نماز و پرداخت زکات و اطاعت از خدا و پیامبرش) بهشت هایی را وعده داده و رضایت خدا که از همه نعمت ها بزرگ تر است.

مهرورزی متقابل

از آثار مهرورزی انسان به دیگران در دنیا، مهرورزی متقابل آنان به انسان است. هنگامی که انسان غرق در محبت دیگران می شود در حقیقت یاران و دوستان فراوانی پیدا می کند که هر یک برای انسان در امور حیات و زندگی شان چون بازویی توانا هستند که موقع لزوم به سبب مهر و محبتشان نسبت به انسان به یاری و کمک انسان می شتابند و به سرعت گره از کارش می گشایند و دل آدمی را از اندوه و غصه نجات می دهند و جان را از رنج و بار مشکلات می رهانند.

عبادت و بندگی

از آثار مهر و محبت پاک و عشق تابناک به خدا، بندگی و عبادت است، انسانی که عاشق خداست یقینا عاشق اطاعت از او و دلداده به اجرای فرمان ها و احکام حضرت ربوبی است، قل ان کنتم الله فاتبعونی.. ( سوره آل عمران آیه 31 )؛ بگو اگر خدا را دوست دارید، پس مرا پیروی کنید.

محبت سبب طاعت و عبادت است، ولی ادعای محبت سبب طاعت و عبادت نیست، لذا در این آیه می خواهد بگوید اگر خدا را دوست دارید و به او عشق می ورزید نتیجه اش پیروی از من است که مبلغ رسالت او هستم و از سوی او پیام وحی را به شما ابلاغ می کنم این که ادعا می کنید ما خدا را دوست داریم ولی در مقام عبادت و اطاعت نیستید دلیل بر این است که چیزی را به زبان جاری می کنید که دل شما از آن تهی و خالی است. محبت و عاشق واقعی سراپا مطیع معشوق و گوش به فرمان اوست و از شنیدن فرمان معشوق و اجرای آن فرمان با همه وجود لذت می برد.

اصحاب حضرت امام حسین (ع) در معرفت و آگاهی و یاری دین و عشق به عبادت و شهادت برترین نمونه در همه روزگاران و قرون و اعصار هستند. حضرت امام باقر (ع) می فرمایند: امیر المومنین (ع) با گروهی اندک از مردم از لشکریانش در مسیر صفین بیرون آمد تا نزدیک زمین کربلا، پیشاپیش آنان قرار گرفت و در مکانی شروع به گردش و طواف کرد و فرمود: دویست پیامبر و دویست فرزند پیامبر که همه از شهیدان هستند در این جا به قتل رسیده اند. این مکان محل استراحت شتران کاروان کربلا و جای افتادن عاشقان است، آنان شهیدانی هستند که گذشتگان در بزرگی وعظمت از آنان پیش نجویند و آیندگان به آنان نرسند.

[ پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:مهر,محبت,عشق,عاشقی,قرآن,

] [ 15:43 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

[ پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:رتش عراق , خيبر , شلمچه ,جام زهر,قطعنامه,ایران,جنگ,جبهه,

] [ 12:19 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

سلام.سلامی از صمیم قلب خدمت همه ی شما دوستان عزیز....

میخوام یه کم دردودل کنم از یه نفر که خیلی رنج دوران خورده...خیلی نامردی ها رو تا الان دیده...میخوام ازکسی براتون بگم که پرپر شدن دوستاش رو از نزدیک دیده...میخوام از کسی بگم که داره مثل گل؛توی این هوای آلوده پژمرده و پرپر میشه...میخوام از کسی بگم که از جون خودم بیشتر دوستش دارم...

دوستان عزیز جنس درد و دل من با بعضی درد و دل ها فرق میکنه...

  میخوام از کسی بگم که نمونه والای فداکاری و گذشته، کسی که توی جبهه وقتی شیمایی زدن ماسک خودشو و در آورد داد به دوستش و خودش.....
 

چند بار ترکش خورد و زخمی شد آخ نگفت محکم تر از قبل برای دفاع از سرزمین و کشورش برگشت....

وقتی برگشت پیش خانواده و بچه هاش یه چند تا یادگاری براشون آورده بود: چندتا ترکش و یکمی سرفه های نفس گیر و تاول روپوست که به خاطر نقل و نباتای شیمیایی بود که بعثی ها رزمنده ها رو مهمون میکردن، ولی بازم آخ نگفت...

مردی بود برای خودش یه خانواده رو می چرخوند! ولی آروم آروم تازه اثرات شیمیایی شدن خودشو نشون داد نمیدونم نامردا چی به خورد رزمنده ها دادن که اینجوری نفس گیر شده بود....

اینقدری بود که یه مرد و از پا درآره.....

آره عزیزان میخوام از کسی بگم که وقتی از دوستاش برام حرف میزنه اشک تو چشاش حلقه میزنه...وقتی عکس اونارو بهم نشون میده یه آهی ازته قلبش بلند میشه وکل فصارو میگیره...

وقتی از مظلومیت شهید محمدعلی محمد آبادی برام میگه رنگش عوض میشه...نمیدونم چرا وقتی از وداع آخرش با این شهید بزگوار میگه؛بغض گلوی نازش رو میگیره؟

وقتی از شهید حاج احمدامینی میگه سکوت میکنه و فقط به عکس این شهید نگاه میکنه...

آره میخوام از کسی بگم که حتی دنبال جانبازی و پرونده ی جبهه اش نرفت...ویا به من اجازه نداد که برم دنبالش برای معافیت خدمتم ویا برای دانشگاه وکنکورم...آره اجازه نداد...شاید الان شما میگید که داره دروغ میگه...نه دوستان دروغم چیه؟باور کنید اجازه نداد؟هر وقت ازش می پرسیدم چرا؟سکوت میکرد و میگفت:از خدا بخواه نه از بنده ی خدا....

رفت وبدون هیچ ادعایی...مونده و داره میسوزه بدون هیچ گله وشکایتی...داره آب میشه از درد بدون هیچ آخ گفتنی....

بعضی وقتا تو تنهایی از خودم میپرسم:چرا آخه؟چرا بابای من؟

هر وقت این سوالا ذهنمو پر میکنه با یه جمله خودمو آروم میکنم و میگم: برای خدا رفته...پس خفه شو سوال بی جا نپرس...
 

آره دوستان بابای من رفت برای عزت و سربلندی و ناموس این جامعه....

فقط تنها چیزی باعث میشه تا اون زبان مبارکش رو باز کنه و از این روزگار گله کنه و آه بکشه؛این است که بی وفایی بعضی دوستاش رو میبنه ومیگه این همون های بودند که با چشاشون؛ ریختن خون پاک ترین آدم ها رو دیدند...وقتی میبینه که دارند واسه پست و مقام و قدرت چه دروغ هایی میگن سینه اش پر از آه میشه...وقتی میبینه واسه قدرت به سر وکله ی همدیگه می پرندشروع به گریه کردن میکنه و میگه: اینا چشون شده..اینا هدفشون رو چه زود فراموش کردند...اینا چرا امام (ره) و شهدارو به این زودی فراموش کردند؟؟؟اینا چرا در عوض به هم پریدن رهبر رو یاری نمکنن تا این پرچم رو به دست صاحب اصلی بدن؟؟؟وچرا و هزار چراهای دیگه رو با خود زمزمه میکنه و ناله وگریه....

آره دوستان برای اولین بار در این وب دارم در مورد این حرفا باشماها درد ودل میکنم...نمیدونم چرا اما خیلی دلم گرفته...دلم از این گرفته که چه زود بابای من وامثال بابای من رو فراموش کردند...بیخیال اونا واسه خدا رفتند پس خفه شو محمد رضا خفه....

فقط در آخر

 ما در قبال خون ریخته شده شهدا مسئولیم اگه اونا نبودن الان منی وجود نداشت تویی وجود نداشت که راحت

بشیینه اینجا و هوای آزادی رو تو ریه هاش پر کنه....
شهدا منتظرن....

[ دو شنبه 24 تير 1392برچسب:پوتین,حجاب,بد حجاب,شهدا,

] [ 14:4 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

روزگاری جنگی در گرفت

نمی دانم تو آن روز کجا بودی؟

سر کلاس؟

سر کار؟

سر زمین کشاورزی؟

جبهه؟

یه ویلای امن دور از شهر؟

نمی دانم

اما می دانم که خودم کودکی بیش نبودم!

روزگاری جنگی در گرفت .

من و تو شاید آن روز به قدری کوچک بودیم که حتی نمی دانستیم جنگ یعنی چه!

و اگر هم کشته می شدیم حتی نمی دانستیم به چه جرمی!

روزگاری جنگی در گرفت و عده ای بهای آزادی من و تو را پرداختند

و امروز تو ای دوست من:

مواظب قدمهایت باش!

پا گذاشتن روی این خون ها آسان نیست...

[ دو شنبه 24 تير 1392برچسب:جنگ,شهدا,دفاع,,

] [ 13:58 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

خانم‌ها کیف دستی دارند، بعضی از آقایان هم دارند. توی کیف دستی خانم‌ها از شیر مرغ تا جان آدمی‌زاد پیدا می‌شود. اما توی کیف دستی آقایان معمولا به جز چند تا کارت شناسایی و یک دسته‌چک و مقداری پول چیز دیگری یافت نمی‌شود.

اغلب مردها وقتی مشغول تماشای تلویزیون یا صحبت با تلفن می‌شوند، انگار توی این عالم نیستند. نه اتفاقات دور و برشان را خوب می‌بینند و نه حرف‌ها را درست می‌شنوند. اما خانم‌ها، ماشاءالله مولتی‌پلیرند! هم‌زمان که آموزش گلسازی را نگاه می‌کنند، هم با تلفن صحبت می‌کنند و هم غذا درست می‌کنند؛ در حالی که توی ذهنشان دارند تدارک مهمانی فردا را هم می‌بینند!

انگار خانم‌ها کلا شلوغ‌پلوغ‌ترند نسبت به آقایان. هم دور و برشان، هم خودشان. چشم‌هایشان دائم در حال گردش است؛ فکرشان مرتب در حال فعالیت است و فک‌شان هم که ماشاءالله!

آقای جان گری، نویسنده‌ی کتاب معروف «مردان مریخی، زنان ونوسی»، معتقد است که همه‌ی این‌ها به خاطر تفاوت دید زن و مرد است. زن‌ها یک دید باز دارند که مثل رادار عمل می‌کند و شعاع زیادی از اطرافشان را پوشش می‌دهد؛ ولی مردان، دیدی متمرکز دارند که مثل لیزر است! و درست به همین دلیل است که زنان، برعکس اغلب مردان، در آن واحد می‌تواند به موضوعات مختلفی توجه کنند.

یک مرد در محیط کار با حواس متمرکزتری به انجام وظیفه می‌پردازد و درست به همین دلیل تمرکزگرایی‌اش است که گه‌گاه درگیر‌ی‌های محیط کار را به خانه می‌آورد و تا مشکل کاری‌اش حل نشود، خرید منزل را فراموش می‌کند، تاریخ تولد همسرش را از یاد می‌برد و یادش می‌رود که بچه‌اش را از مدرسه بیاورد و خلاصه خلق همه را تنگ می‌کند.

این که در اسلام مدیریت خانه به زن سپرده شده است، کاملاً منطبق بر همین خصلت است. زن حواسش حسابی به همه چیز است؛ از مسائل مربوط به خانه و رفت و روب و شست‌وشو گرفته، تا مسائل و مشکلات و مایحتاج بچه‌ها و جلسه‌ی اولیاء و مربیان مدرسه‌شان و رسیدگی به همسر و دوختن دکمه‌ی کت او و پرداخت قبوض آب و برق و تلفن و قسط خانه و مهمانی فردا شب و در آخر هم رسیدگی به خودش.

حالا به همه‌ی این‌ها، اضافه کنید مشکلات و درگیری‌های محیط کار یک زن شاغل را. با این دید بازی که زن دارد، حواسش هم به مسائل ریز و درشت خانه است، هم به مسائل کوچک و بزرگ محیط کار. زن از این حیث، انرژی زیادی صرف می‌کند.

داشتم فکر می‌کردم، از این بابت، زن‌ها چقدر باید تحت فشار باشند. درست است که بعضی شرایط کنونی، به گونه‌ای است که برخی زنان را ناچار از کار کردن کرده است، اما خدایی‌اش، خدا هوای زن را داشته است که کسب درآمد را برعهده‌ی او نگذاشته است.

هنوز مانده تا فمینیست‌ها بفهمند با این حرف‌ها و شعارهایشان، چقدر بر مسئولیت‌ها و مشغله‌های زنان اضافه کرده و چقدر فکر و ذهن آن‌ها را آشفته کرده و تا چه میزان آسایش و آرامش را از آن‌ها سلب کرده اند. هنوز مانده تا بفهمیم زندگی مدرن چه بر سر ما زن‌ها آورده است!

[ دو شنبه 24 تير 1392برچسب:زن,مرد,مردان مریخی,زنان ونوسی,عشق,زندگی ,

] [ 13:37 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

مروري کوتاه بر گذر تاريخ /
23 تيرماه، برگي ديگر از حضور بي نظير مردم/ بازيگران 18 تير 1378 چه کساني بودند؟ + تصاوير
 

 


ادامه مطلب

 

[ چهار شنبه 19 تير 1392برچسب:ربنا,شجریان,دانلود مناجات,,

] [ 11:57 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

این دهــان بستی دهــانی باز شـــد
کـو خـورنده‌ی لــقمـه های راز شـــد

لــب فـروبــند از طـعـام و از شـــــــراب
ســـوی خوان آسـمــانی کن شـــتاب

گـر تــو این انبان ز نـان خــالی کـــنی
پـر زگـــوهــــر هـــای اجــــلالی کـــنی

طــفل جـان از شـیر شــیطان بــاز کن
بــــعـــد از آنـــش بـا مـــلک انـــباز کــن

چند خوردی چرب و شیرین از طـعــام
امـــتحـــان کــن چـــند روزی با صــیام

چــند شــب ها خواب را گشتی اسیر
یــک شـــبی بــیدار شــو دولـــت بـگیر

[ چهار شنبه 19 تير 1392برچسب:شجریان,دهان,صیام,,

] [ 11:44 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

روايت شده كه حضرت اميرالمؤ منين (عليه السلام) هرگاه مى خواست افطار كند مى گفت :

اَللّهُمَّ لَكَ صُمْنا وَعَلى رِزْقِكَ اَفْطَرْنا فَتَقَبَّلْ مِنّا اِنَّكَ اَنْتَ السَّميعُ الْعَليمُ

خدايا براى تو روزه گرفتيم و با روزى تو افطار می‌كنيم، پس روزه‌ی ما را بپذير كه به راستى تو شنوای دانايى

[ چهار شنبه 19 تير 1392برچسب:,

] [ 11:13 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

چشمه ها در جاری شدن و علف ها در سبز شدن معنی پیدا میکنند
کوه ها با قله ها و دریا ها با موج ها زندگی پیدا میکنند
و همه ی انسان ها با عشق …
پس بار خدایا بر من رحم کن
بر من که میدانم ناتوانم رحم کن
باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم
باشد که حتی دست و پایی نداشته باشم
و حتی من نباشد …
اما نباشد لحظه ای که در قلبم”عشق” نباشد !

[ شنبه 15 تير 1392برچسب:خدایا,خدا,عشق,راز,نیاز,

] [ 22:37 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

[ شنبه 15 تير 1392برچسب:الهی,پرواز,عاشق,

] [ 11:43 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

خدایا...پروردگارا...کمکم کن، کمکم کن که بتوانم پنچره ی دلم را روبه حقیقت بگشایم...

 

خدایا...یاریم کن که مرغ خسته دلم راکه دیری است دراین قفس زندانی است، درآسمان آبی عشق تو پرواز دهم...

 

خدایا..پروردگارا...یاریم کن که شوق پرواز را همیشه درخود زنده نگهدارم .....

 

خدایا...توخود می دانی که بدترین درد برای یک انسان دورماندن ازحقیقت خویشتن ورهاشدن درگرداب فراموشی وسردرگمی است...پس تو ای کردگار بی همتا مرا یاری کن که به حقیقت انسان بودن پی ببرم تابتوانم روزبه

 

روزبه تو که سر چشمه تمام حقیقت هایی نزدیک ونزدیکتر شوم....

 

خدایا...همیشه گفته ام که تورادوست دارم...حالا هم باتمام وجود فریاد می زنم:

 

خدایا........دوستت دارم.....دوستت دارم...دوستت دارم...

 

خدایا،شرمنده ام از زیادی گناهانی که انجام داده ام ،شرمنده ام.

 

خدایا از قدر نشناسی خودم ، ازاین که هر روز باعث ناراحتی تو می شوم شرمسارم.

 

خدایا چه بگویم ازکدامین گناهم نزد تو طلب عفوکنم.خدایا به کدامین گناه اشک شرم از دیده جاری سازم.

هروقت که خواستم زبان به حمد وثنایت بگشایم.اشک در دیدگانم جمع شدوبغض شرم وپشیمانی ازگناهان دیگرمجال سخن گفتنم نداد.

 

 

 

 

 

خدایا ،مرا ازاین منجلابی که درآن گرفتارشده ام نجاتم ده.به این پرنده ی اسیر پر وبالی ده تا خودش را ازاین قفس رهایی بخشد وطعم آزادی ورهایی را تجربه کند .

 

خدایا، مرا فرصتی ده تاپاک بودن راتجربه کنم وبتوانم حتی برای یک لحظه آنچه باشم که تومی خواهی

 

خدایا، چگونه می توانم روی به سوی تو بیاورم وزبان به حمدوثنایت بگشایم درحالی که خودازکرده خویش آگاهم .چگونه می توانم دوستارتوباشم درحالی که برعهد وپیمانی که باتو بسته ام وفادارنبوده ام.

 

چگونه می توانم طلب عفو وبخشش کنم درحالی هنوزشعله های عصیان دردرونم فروزان است.

 

بار الهی ها،چگونه می توانم روی به توبه آورم درحالی که اسیرهواهای نفسانی خویشم

بار الهی ها،توازعلاقه ی من نسبت به خودت آگاهی ومی دانی که چقدر مشتاق رسیدن توام ولی هروقت که تصمیم گرفتم که به

 

سوی توبیایم گناه به سراغم آمد و مرا ازتو دورساخت.

 

همیشه آرزویم این بوده است که حتی برای یک روزکه شده آنچه باشم که تو می خواهی وآنچه کنم که تو می پسندی ولی افسوس این نفس سرکش تا کنون مجال برآورده شدن این آرزو را به من نداده است.

 

بار الهی ها، می ترسم، ازخویش وازاین سرنوشتی درانتظارمن است می ترسم.ازاین بیابان وشوره زاری که درپیش روی من است

 

می ترسم.می ترسم که مرگ به سراغم بیایدآرزوی رسیدن به تو را این بار ازمن بستاند.

 

پس ای پروردگاربی همتا به لطف وکرم خویش مرا ازمرداب رهایی ده وتوانی ده خویشتن را از هرچه بدی است پاک کنم.

خدایا به من فرصتی ده تاعاشق بودن راتجربه کنم

[ شنبه 15 تير 1392برچسب:الهی,عاشق,عاشقانه,خدایا,

] [ 11:37 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 خواجه عبداللّه انصاری

الهی چون در تو نگرم از جمله تاج دارانم و چون در خود نگرم از جمله خاکسارانم خاک بر باد کردم و بر تن خود بیداد کردم و شیطان را شاد
الهی در سر خمار تو دارم و در دل اسرار تو دارم و بر زبان اشعار تو
الهی اگر گویم ستایش و ثنای تو گویم و اگر جویم رضای تو جویم
الهی اگر طاعت بسی ندارم اندر دو جهان جز تو کسی ندارم .
الهی ظاهری داریم بس شوریده و باطنی داریم بخواب غفلت آلوده و دیده ای پر آب گاهی در آتش می سوزیم و گاهی در آب دیده غرق .

 

 


 

 

[ شنبه 15 تير 1392برچسب:الهی,خواجه,انصاری,مناجات,خدا,

] [ 10:22 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

ســــه حرف دارد

 

اما برای پر کردن تنهایی من حرف ندارد

“خـــــــــــدا “

 

 

 

[ جمعه 14 تير 1392برچسب:,

] [ 19:15 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]