سرای عشق....

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ سرای عشق.... خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

 

اينجا کربلاست؛ سرزميني که خداوند تمام عظمت هستي خود را در آنجا به وديعت نهاده است؛ تمامي ورودي هاي شهر کربلا ميزبان زائرين حسين است؛ 40 روز گذشته است و در اين روز همسفر زينب شده ام و به ديدار حسين(ع) آمده ام.

از آن روز تا به امروز 40 روز در سوگ ابر مردي نشستيم که حيات اسلام مديون رگ هاي پاره پاره اوست . قصه سر و نيزه، قصه لب هاي خونين و قرآن، قصه سيلي و صورت گلگون کودک غمگين و تمام حقيقت هايي که هر سال از پرده چشمان ما مي گذرد.

اربعيني با دختر کوچک امام حسين (ع) مهر را در آغوش گرفتيم، ناله زديم و درد دل گفتيم و شکوه ها روانه کرديم . اربعيني از عمق جان فرياد حسين کشيديم، بر سينه زديم و خنده را حرام کرديم ....

کربلا.....

اين خارستان خشک و بي آب درياي انسانيت و کمال است اما قواص قهار مي طلبد.

قريب به 40 روز از غروب غم فزاي شهادت شقايق ها مي گذرد و اينک از صداي شوم شلاق خزان بر پيکر آلاله ها، اربعيني مي گذرد.

 

اربعين خونين جگران به نينوا برگشتند

جـــــان بر لبشـــان رسيد تــــا برگشتند



ادامه مطلب

[ پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:محرم ,امام حسین(ع),شهادت,عشق,عشق به کربلا,کربلا,

] [ 22:1 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 در میان کسانى که اباعبداللَّه علیه‌السلام خود را به بالین آنها رسانید، هیچ کس وضعى دلخراش‏تر و جانسوزتر از برادرش اباالفضل العبّاس براى او نداشت؛ برادرى که حسین علیه‌السلام خیلى او را دوست مى‏‌دارد و یادگار شجاعت پدرش امیرالمؤمنین است.

عبّاس بن على علیه‌السلام پرچمدار لشکر امام حسین علیه‌السلام بود. هنگامى که دید تمام یاران و برادران و عموزادگان شربت شهادت نوشیدند، گریست و به شوق دیدار پروردگار جلو آمد و پرچم را بر گرفت و از برادرش امام حسین علیه السلام اجازه میدان خواست.

امام علیه‌السلام (که از فراق برادر سخت ناراحت بود) به سختى گریست به گونه‏‌اى که محاسن شریفش از اشک دیدگانش‏‌، تر شد، و فرمود: «یا أَخی کُنْتَ الْعَلامَةَ مِنْ عَسْکَری وَ مُجْمِعَ عَدَدِنا، فَإِذا أَنْتَ غَدَوْتَ یَؤُلُ جَمْعُنا إِلَى الشِّتاتِ، وَ عِمارَتُنا تَنْبَعِثُ إِلَى الْخَرابِ»

برادر جان! تو نشانه (شکوه و عظمت و) برپایى سپاه من و محور پیوستگى نفرات ما هستى. اگر تو بروى (و شهید شوى)، جمعیّت ما پراکنده، و ویران مى‌‌‏شود.

عبّاس علیه‌‌السلام عرض کرد: «فِداکَ رُوحُ أَخیکَ یا سَیِّدی! قَدْ ضاقَ صَدْری مِنْ حَیاةِ الدُّنْیا، وَ أُریدُ أَخْذَ الثَّارِ مِنْ هؤُلاءِ الْمُنافِقِینَ»

جان برادرت فدایت، اى سرورم! سینه‌‌‏ام از زندگانى دنیا به تنگ آمده است، مى‏‌‌خواهم از این منافقان انتقام (آن خون‏هاى پاک را) بگیرم.

امام علیه‌‌السلام فرمود: «إِذا غَدَوْتَ إِلَى الْجِهادِ فَاطْلُبْ لِهؤُلاءِ الْأَطْفالِ قَلیلًا مِنَ الْماءِ»

اینک که آهنگ میدان دارى براى این کودکان، آبى تهیّه کن.

حضرت عبّاس علیه‌السلام رهسپار میدان شد و آنان را موعظه کرد و از عذاب خدا ترساند، ولى اثرى نبخشید.

به نزد برادرش بازگشت و ماجرا را گزارش داد، که ناگهان صداى العطش کودکان به گوشش رسید، بى درنگ بر اسب شد و نیزه و مشک را برداشت و به سوى فرات روانه شد.

چهار هزار تن از مأموران فرات، آن حضرت را محاصره کردند و هدف نیزه‏‌ها قرار دادند ولى آن حضرت دلاورانه لشکر دشمن را شکافت و هشتاد نفر از آنان را به خاک هلاکت افکند و وارد فرات شد.

«فَلَمَّا أَرادَ أَنْ یَشْرَبَ غُرْفَةً مِنَ الْماءِ ذَکَرَ عَطَشَ الْحُسَیْنِ وَأَهْلِ بَیْتِهِ فَرَضَّ الْماءَ وَمَلَأَ الْقِرْبَةَ»

هنگامى که خواست مقدارى آب بیاشامد تشنگى امام حسین علیه‌السلام و اهل‏بیتش را به خاطر آورد، آب را روى آب ریخت، مشکش را پر کرد. (بحارالانوار علامه مجلسی، ج 45 ص 41)

آنگاه مشک را بر دوش راست خود نهاد و به‏ سوى خیمه رهسپار شد و چنین گفت:

یا نَفْسُ مِنْ بَعْدِ الْحُسَیْنِ هُونِی / وَبَعْدَهُ لا کُنْتِ أَنْ تَکُونِی‏

هذا حُسَیْنٌ وارِدُ الْمَنُونِ / وَتَشْرَبینَ بارِدَ الْمَعینِ

هَیْهاتُ ما هذا فِعالُ دینِی‏ / وَلا فِعالُ صادِقِ الْیَقینِ

«اى نفس (عباس)! زندگى پس از حسین علیه‌السلام خوارى و ذلت است، مبادا پس از او زنده بمانى.

این حسین است که شربت مرگ مى‌‏نوشد و تو مى‏‌خواهى آب سرد و گوارا بنوشى؟!

هیهات! چنین کردارى، از آیین من نیست و نه کردار شخص راست باور.

سپاه خون آشام ابن سعد اطرافش را گرفتند. عباس دلیرانه در آن میان حمله مى‌‏کرد و این رجز را مى‏خواند:

لا أَرْهَبُ الْمَوْتَ إِذَا الْمَوْتُ رَقا / حَتَّى أُوارى‏ فِی الْمَصالیتِ لَقا

نَفْسِی لِسِبْطِ الْمُصْطَفى‏ الطُّهْرِ وَقا / إِنِّی انَا الْعَبَّاسُ اغْدُو بِالسَّقا

وَلا أَخافُ الشَّرَّ یَوْمَ الْمُلْتَقى‏

هنگامى که مرگ فرا رسید، مرا از آن باکى نیست، تا آن هنگام که شمشیرها مرا در خاک افکنند.

من جانم را سپر فرزند زاده پیامبر پاکیزه خوى قرار داده‏‌ام، من همان عباسم که سمت سقائى دارم، و از سختىِ نبرد، واهمه‏‌اى ندارم. (اعیان الشیعه، ج 1 ص 608 ؛ و نگاه شود به: مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 117 و بحارالانوار ج 45 ص 40)

دشمن خود را باخته بود، توانِ مقابله رویارو با آن حضرت را نداشت، لذا پشت درختها کمین کرده بودند. «نوفل ازرق» دست راست قمر بنى‏هاشم را قطع نمود و آن جناب مشک را به دوش چپ نهاد و پرچم و شمشیر را به دست چپ گرفت و این رجز را خواند:

وَاللَّهِ إنْ قَطَعْتُمُ یَمینی / إِنِّی أُحامِی أَبَداً عَنْ دینِی‏

وَ عَنْ إِمامٍ صادِقِ الْیَقینِ / نَجْلِ الْنَّبِیِّ الطَّاهِرِ الْأَمینِ‏

به خدا سوگند! اگر چه دست راستم را قطع نمودید، ولى من پیوسته از دینم حمایت مى‌‏کنم و از امامى صادق الایمان که فرزند پیامبر پاک و امین است، حمایت مى‏‌کنم.

آنگاه «نوفل ارزق» و «حکیم بن طفیل» از کمینگاه بر آن حضرت حمله کردند و دست چپ او را از بدن جدا کردند. آن حضرت پرچم را به سینه خود چسبانید و این رجز را خواند:

یا نَفْسُ لا تَخْشَ مِنَ الْکُفَّارِ / وَأَبْشِری‏ بِرَحْمَةِ الْجَبَّارِ

مَعَ النَّبِیِّ السَّیِّدِ الُمخْتارِ / قَدْ قَطَعُوا بِبَغْیِهِمْ یَسارِی‏

فَأَصْلِهِمْ یا رَبِّ حَرَّ النَّار

اى نفس! از کفار هراسى نداشته باش، تو را بشارت باد بر رحمت خداوند جبران کننده و هم‌‏ نشینى با پیامبر بزرگ و برگزیده. اینان دست چپم را به ستم قطع کردند، خدایا حرارت آتش را به آنان بچشان. (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 117 و بحارالانوار، ج 45 ص 40)

آنگاه، مشک را به دندان گرفت، چیزى نگذشت که تیرى بر مشک اصابت کرد و آبهاى آن فرو ریخت.

تیر دیگرى بر سینه مبارکش اصابت کرد و بعضى نوشته‌‌‏اند تیرى بر چشم حضرت نشست و مردى از قبیله تمیم با عمود آهنین بر فرق مبارکش زد که از اسب به زمین افتاد. «وَنادى‏ بِأعْلى‏ صَوْتِهِ: أَدْرِکْنی‏ یا أَخِی» با صداى بلند فریاد زد: برادر مرا دریاب. (ابصار العین، ص 30)

هنگامى که امام حسین علیه‌السلام بر بالینش رسید وى را شهید دید، پس گریست.

همچنین نقل شده است: هنگامى که عباس علیه‌السلام شهید شد امام حسین علیه‌السلام فرمود: «الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حِیلَتی» اینک کمرم شکست و راه چاره بر من محدود شد.

آنگاه گریست و این اشعار را خواند:

تَعَدَّیْتُمْ یا شَرَّ قَوْمٍ بِبَغْیِکُمْ / وَ خالَفْتُمْ دینَ النَّبِىِّ مُحَمَّدٍ

أَما کانَ خَیْرُ الرُّسُلِ أوْصاکُمْ بِنا / أَما نَحْنُ مِنْ نَجْلِ النَّبِىِّ المُسَدَّدِ

أما کانَتِ الزَّهْراءُ أُمّی دُونَکُمْ / أما کانَ مِنْ خَیْرِ الْبَرِیَّةِ أحْمَدَ

لُعِنْتُمْ وَ أُخْزیتُمْ بِما قَدْ جَنَیْتُمْ / فسَوْفَ تَلاقُوا حَرَّ نارٍ تُوَقَّدُ

اى بدترین مردم! با ستمکارى خویش بر ما تعدّى کردید، و با آیین پیامبر خدا محمّد صلى الله علیه و آله مخالفت ورزیدید.

آیا بهترین پیامبر، سفارش ما را به شما نکرده بود؟ آیا ما از نسل پیامبر راستین نیستیم؟

آیا جز این است که حضرت زهرا علیهاالسلام مادر من است نه شما؟ آیا او از نسل بهترین انسان‌‏ها نبود؟

به سبب جنایتى که مرتکب شدید ملعون و خوار گشتید، و به زودى گرفتار آتش شعله‏‌ور الهى خواهید شد.

(مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 117 ؛ بحارالانوار، ج 45 ص 40 ؛ عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، ص 493)

[ یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:حضرت ابوالفضل,محرم,امام حسین,محمد رضا بنازاده ماهانی,

] [ 12:0 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

[ دو شنبه 29 آبان 1391برچسب:,

] [ 11:1 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

بیایید در ماه محرم زنجیر نزنیم!
اما زنجیر از پای آزاد مردان و آزاد زنان باز کنیم…
سینه نزنیم!
اما سینه دردمندی را از غم و آه پاک کنیم…
اشکی نریزیم!
اما اشک از چهره مظلومی پاک کنیم…
آنوقت با افتخار بگوییم: با آزادگان جهان همراهیم

[ شنبه 27 آبان 1391برچسب:,

] [ 12:43 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

حسین به کربلا می آید، با اهلبیتش! عباس و اکبر و اصغرش!
محمل زمین میگذارد، "ادب" کمر خم میکند و زینب(س) فرود می آید!

اّلّلهُمَّ اِنّ اَعُوذُبِکَ مِنَ الْکَرْبِ وَالْبَلآءِ
کربلا میعاد گاه معشوق می شود!

خورشید با ستارگانش، به نبرد ظلم میروند!
معرفت رنگ می بازد، عباس می آید!
آب خجل می شود! آب شرمنده ی زهرا(س) می شود و آب میشود!

حسین سوار بر ناقه ی خویش ندای هَل مِن ناصر یَنصُرنی سر می دهد!
حسین تنهاست....

رباب به یاری حیسن می آید!
اصغرش را با لبخندی به پهنای آفتاب به یاری حسینش می فرستد اما کسی چه میداند غوغای درونش، آفاق را، فرق می شکافد!

صبر بر اقتدار زینب زانو می زند!
زینب بر تلی از تیر و نیزه می ایستد! بوی حسین می آید!

حیّ علی العزاء * حیّ علی البکاء*فی ماتم الحسین * مظلوم کربلا
ماه عزای حسین(ع) رسیده است......

[ شنبه 27 آبان 1391برچسب:حسین به کربلا می آید,محارم ,امام حسین(ع),

] [ 12:17 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

اینان که حرف بیعت با یار میزنند

آخر میان کوچه مرا دار میزنند

 

اینجا میا که مردم مهمان نوازشان

طفل تو را به لحظه دیدار میزنند

 

این کوفه مردمش ز مدینه شقی ترست

یعنی کسی که باشد عزادار میزنند

 

دیدم برای آمدنت روی اُشتران

چندین هزار نیزه فقط بار میزنند

 

اینجا برای کشتن طفل سه ساله ات

هر لحظه حرف سیلی و مسمار میزنند

 

فتوای: خون نسل علی شد حلال را

هر شب به روی مأذنه ها جار میزنند

 

آقا نیا که آخرش این شور چشم ها

تیری به صحن چشم علمدار میزنند

 

سر بسته گویمت که پریشان زینبم

حرف از اسیر کوچه و بازار میزنند

 

می ترسم از دمی که یتیمان تو حسین

پائین پای نیزه ی تو زار میزنند

 

این کوفه آخرش به تو نیرنگ میزند

حتی به رأس اصغر تو سنگ میزنند

[ پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,

] [ 22:4 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 با آب طلا نام حسین قاب کنید

با نام حسین یادی از آب کنید

 خواهید مه سربلند و جاوید شوید 
 تا آخر عمر تکیه بر ارباب کنید 

[ پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:محرم,امام حسین (ع),سهادت امام حسین (ع),,

] [ 21:35 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

[ پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:,

] [ 21:34 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

www.Asre-rahai.comدر ميان پرسش هايي که نسبت به رخداد عاشوراي حسيني بيشتر به ذهن مي رسد اين است که چرا و چگونه اين حادثه رخ داد.
به راستي چه پيش آمد و چه عواملي باعث شد تا مردم مدعي مسلماني، امام حسين (ع)، نوه معصوم و مظلوم‌ترين پيامبران (صلي الله عليه و آله ) را بکشند و هيچگونه اعتراض و تظاهراتي عليه اين جنايت نشود و حتي در کوفه و شام جشن بگيرند
.


ادامه مطلب

[ چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:,

] [ 23:33 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

یک کاروان دل به سویت

تو رهروی سوی فردا

دارد می آید محرم

ماه پر از یاد مولا

دارد می آید محرم

ماه مساجد، تکایا

ماه غم و اشک و ماتم

بر غربت ابن زهرا

دارد می آید محرم

ماه همیشه سیه پوش

ماهی که هر انقلابی

از یاد آن گشته پرجوش

دارد می آید محرم

ماه حسین و علمدار

هیهات از هرچه ذلت

از زندگانی چو مردار

هیهات از هرچه بیعت

با هر یزید زمانه

از مسلک اهل کوفه

از اشک بی پشتوانه

دارد می آید محرم

و کربلا کل دنیاست

شمر و اباالفضل و هانی

نقش من و تو همین هاست

باید که خود را بیابیم

ما در کدامین سپاهیم؟

یا در عمل اهل حقیم

یا آنکه اهل تباهیم

[ چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:محرم,امد محرم,, محمد رضا بنازاده,,

] [ 22:51 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]


 

اوّل محرم الحرام

1. آغاز ایام حسینی2. ماجرای شعب ابیطالب علیه السلام 3.جنگ ذات الرقاع 4. اولین جمع آوری زکات 5. امام حسین علیه السلام در راه کربلا 6. قیام مردم مدینه بر علیه یزید 7. کلام عاشورایی امام رضا علیه السلام

دوّم محرم الحرام

1. ورود امام حسین علیه السلام به کربلا

سوّم محرم الحرام

1. نامه امام حسین علیه السلام برای اهل کوفه 2. ورود عمر بن سعد به کربلا

چهارم محرم الحرام

1. فتوای شریح قاضی به قتل امام حسین علیه السلام

ششم محرم الحرام

1. یاری طلبی حبیب بن مظاهر از بنی اسد 2.اولین محاصره فرات در کربلا 3. تراکم لشگر یزید در کربلا

هفتم محرم الحرام

1. ملاقات امام حسین علیه السلام با ابن سعد 2. منع آب از امام حسین علیه السلام

هشتم محرم الحرام

1. قحط آب در خیمه های حسینی

نهم محرم الحرام تاسوعا

1. محاصره خیمه ها در کربلا 2. آمدن امان نامه برای فرزندان ام البنین سلام الله علیها 3. درخواست تاُخیر جنگ از سوی امام حسین علیه السلام 4. آمدن لشگر تازه نفس به کربلا 5. خطابه امام حسین برای اصحابش

شب عاشورا

1. سخنان امام علیه السلام با اهل بیت و اصحابش 2. سخنان زینب کبری سلام الله علیها با امام حسین علیه السلام

دهم محرم الحرام عاشورا

1. شهادت امام حسین علیه السلام 2. شهادت حبیب بن مظاهر اسدی کوفی 3. شهادت مسلم بن عوسجه 4. شهادت حر بن یزید ریاحی 5. شهادت جون مولی ابی ذر الغفاری 6. شهادت همسر وهب 7. شهادت شبیه ترین فرد به رسول خدا صلی الله علیه و آله 8. شهادت قاسم بن الحسن علیه السلام 9. شهادت عبدالله بن حسن علیه السلام 10.شهادت قمر منیر بنی هاشم علیه السلام 11.شهادت مولانا الرضیع باب الحوایج علی اصغر علیه السلام 12. آمدن ذوالجناح با یال و کوپال خونین به سوی خیمه فاطمیات 12. ماتم و ناله و گریه پردگیان حرم 13.غارت اموال 14.فراز فاطمیات و علویات در بیابانها 15.غارت کردن لباس و ذره 16.جدا شدن سرهای مطهر 17.به آتش کشیدن خیمه های آل الله 18.شهادت دختران کوچک گریه و ماتم 19.راُس مطهر امام حسین علیه السلام در کوفه 20.خونین شدن ریشه هر گیاه 21.قتل ابن زیاد 22.قیام حضرت مهدی علیه السلام 23.وفات ام سلمه

شب یازدهم محرم الحرام

1.شام غریبان کربلا 2. سر امام حسین علیه السلام در تنور خولی

یازدهم محرم الحرام

1.حرکت کاروان اسرا از کربلا 2. تشکیل مجلس ابن زیاد 3. حرکت اهل بیت امام حسین علیه السلام به سوی کوفه

دوازدهم محرم الحرام

1.دفن شهدای کربلا 2. ورود اهل بیت علیهم السلام به کوفه 3. روز شهادت حضرت سجاد علیه السلام

سیزدهم محرم الحرام

1.اسرای اهل بیت علیهم السلام در مجلس ابن زیاد 2. اسرای اهل بیت علیهم السلام در زندان کوفه 3. خبر شهادت امام حسین علیه السلام در مدینه و شام 4. شهادت عبد الله بن عفیف

پانزدهم محرم الحرام

1.فرستادن سرهای مطهر شهدا به سوی شام

نوزدهم محرم الحرام

1.حرکت کاروان کربلا به سوی شام

بیستم محرم الحرام

1. دفن بدن جون در کربلا

بیست و پنجم محرم الحرام

1. شهادت امام سجاد علیه السلا م

بیست و ششم محرم الحرام

1. شهادت علی بن الحسن المثلث

بیست و هشتم محرم الحرام

1. وفات حذیقه بن یمان 2. تبعید امام جواد علیه السلام به بغداد 3. ورود اسرای اهل بیت علیهم السلام به بعلبک

بیست و نهم محرم الحرام

1. رسیدن کاروان اسرا به شام

تتمۀ محرم الحرام

1. نوشتن صحیفه ملعونه 2. وفات ماریه قبطیه

[ چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:,

] [ 18:58 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]