سرای عشق....

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ سرای عشق.... خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

[ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:,

] [ 21:44 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

 

زن نصف شب از خواب بیدار می‌‌شود و می‌‌بیند که شوهرش در رختخواب نیست،

ربدشامبرش را می‌‌پوشد و به دنبال او به طبقه ی پایین می‌‌رود،و شوهرش در آشپزخانه نشست بود

در حالی‌ که یک فنجان قهوه هم روبرویش بود . در حالی‌ که به دیوار زل زده بود در فکری عمیق فرو رفته بود…

زن او را دید که اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و قهوه‌اش را می‌‌نوشید…

زن در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد آرام زمزمه کرد :
“چی‌ شده عزیزم؟ چرا این موقع شب اینجا نشستی؟”

شوهرش نگاهش را از قهوه‌اش بر می‌‌دارد و میگوید :

هیچی‌ فقط اون موقع هارو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات می‌‌کردیم، یادته؟

زن که حسابی‌ تحت تاثیر احساسات شوهرش قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد

گفت: “آره یادمه…”

شوهرش به سختی‌ گفت:

_ یادته که پدرت ما رو وقتی‌ که رو صندلی عقب ماشین بودیم پیدا کرد؟

_آره یادمه (در حالی‌ که بر روی صندلی‌ کنار شوهرش نشست…)

_یادته وقتی‌ پدرت تفنگ رو به سمت من نشون گرفته بود و گفت

که یا با دختر من ازدواج میکنی‌ یا ۲۰ سال می‌‌فرستمت زندان ؟!

_آره اونم یادمه…

مرد آهی می‌‌کشد و می‌‌گوید: اگه رفته بودم زندان الان آزاد شده بودم

 

(البته با عرض معذرت خواهی از همسر عزیزم....بخدا دوستش دارم...میمیرم واسش...الان پنج سال وپنج ماه وشانزده روزه که باهم ازدواج کردیم که هر روز عشقم بهش بیشتر میشه)

[ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:زن وشوهر,عشق,همسر, دوست داشتن,ماهانی,ماهان,

] [ 12:16 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

[ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:یلدا,شب یلدا,ماهان,

] [ 11:52 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

من از پشت شب های بی خاطره

من از پشت زندان غم آمدم

من از آرزوهای دور و دراز

من از خواب چشمان نم آمدم

تو تعبیر رویای نا دیده ای

تو نوری که بر سایه تابیده ای

تو یک آسمان بخشش بی طمع

تو بر خاک تردید باریده ای

...

تو یک خانه در کوچه ی زندگی

تو یک کوچه در شهر آزادگی

تو یک شهر در سرزمین حضور

تویی راز بودن به این سادگی

...

مرا با نگاهت به رویا ببر

مرا تا تماشای فردا ببر

دلم قطره ای بی طپش در سراب

مرا تا تکاپوی دریا ببر

[ سه شنبه 28 آذر 1391برچسب:,

] [ 15:28 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

یلدا یعنی یادمان باشد که

زندگی آنقدر کوتاه است که یک دقیقه بیشتر با هم بودن را

باید جشن گرفت

پیشاپیش.

یلدایتان مبارک

[ دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:یلدا,ماهان,محمد رضا بنازاده ماهانی,

] [ 18:53 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

 یلدات مبارک عزیزم

[ دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:یلدا,هندوانه ی شب یلدا,,

] [ 18:48 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

خداوند در قیامت از تو نخواهد پرسید که در دنیا چه اتومبیلی سوار می شدی ،

 

بلکه خواهد پرسید چند نفر را که وسیله نقلیه نداشتند به مقصد رساندی؟

2- خداوند از تو نخواهد پرسید که خانه ات چند متر بوده ،بلکه خواهد پرسید به چند نفر در خانه ات خوشآمد گفتی ؟

3- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه لباسهایی در کمد داشتی ،بلکه از تو خواهد پرسید به چند نفر لباس پوشاندی ؟

4- خداوند از تو نخواهد پرسید که چقدر حقوق می گرفتی، بلکه خواهد پرسید آیا سزاوار گرفتن آن بودی ؟

5- خداوند از تو نخواهد پرسید که عنوان و مقام شغلی تو چه بوده ،بلکه خواهد پرسید آیا آنرا به بهترین نحو انجام دادی ؟

6- خداوند از تو نخواهد پرسید که چه تعداد دوست داشتی ،بلکه خواهد پرسید برای چند نفر دوست و رفیق بودی ؟

7- خداوند از تو نخواهد پرسید که در چه منطقه ای زندگی میکردی .بلکه خواهد پرسید چگونه با همسایگانت رفتار کردی ؟

8- خداوند از تو نخواهد پرسید که رنگ پوستت چه بوده ،بلکه خواهد پرسید چگونه انسانی بودی؟

9- خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا اینقدر طول کشید تا به جستجوی رستگاری بپردازی ،

بلکه با مهربانی تو را به جای دروازه جهنم به عمارت بهشتی خود خواهد برد.

10- و خداوند از تو نخواهد پرسید که چرا این مطلب را برای دوستانت نخواندی ،

بلکه خواهد پرسید آیا از خواندن آن برای دیگران در وجدان خود احساس شرمندگی می کردی ؟

نتیجه :به نظر من ، یکی از سئوالاتی که خداوند در روز قیامت از همه ی انسانها خواهد پرسید این است :

« تو ، توئی ؟! »

( یعنی تو همان کسی هستی که به تو لقب « خلیفة ا.. » داده بودم .)

پس هرگز فراموش نکن که خدا هنوز منتظر توست ؛ منتظر « تو واقعی تو!»

از این دنیا که می رویم و به خدای بزرگ می پیوندیم ،

از ما نمی پرسند که چرا رهبری نامدار نشدیم ،

رمز و رازهای عظیم حیاترا از ما نخواهند پرسید !

یگانه سوال این خواهد بود که « چرا خودت نشدی؟! »

[ دو شنبه 27 آذر 1391برچسب:دوست,حقوق,قیامت,خلیفه الله,محمد رضا بنازاده ماهانی,

] [ 18:45 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

نابودی زمین

 

 

 

 
یک توضیح کلی درباره شایعه نابودی دنیا
آیا شب یلدای امسال پایان دنیاست؟

پایگاه اطلاع‌رسانی ناسا در واکنش به شایعات مطرح شده مبنی بر به پایان رسیدن دنیا در روز 21

دسامبر (اول دی ماه)، به سوالات مربوط به این شایعه پاسخ داده است.

مطلب زیر ازپایگاه اطلاع رسانی ناسا برداشت شده و در آن به سوالات مطرح در این مورد پاسخ داده

شده است:

....................................................................

سوال) آیا در سال 2012 خطری زمین را تهدید می‌کند؟ بسیاری می‌گویند که جهان در دسامبر 2012 به پایان می‌رسد.؟

 

ناسا) جهان در سال 2012 به پایان نمی‌رسد. سیاره ما بیش از 4 میلیارد سال به خوبی عمر کرده و دانشمندان معتبر دنیا هم

می‌گویند در سال 2012 هیچ خطری زمین را تهدید نمی‌کند.

سوال) ریشه این پیش‌گویی که زمین در سال 2012 به پایان می‌رسد، از کجا آمده؟

 

ناسا) این داستان اولین بار با این ادعا آغاز شد که سیاره‌ای به نام «نیبیرو» که سومری‌ها آن را

 

کشف کرده‌اند، در حال حرکت به سوی زمین است. ابتدا گفته می‌شد که این فاجعه در ماه می

 

2003 رخ می‌دهد و زمانی که این تاریخ گذشت و هیچ اتفاقی نیفتاد، زمان موعد به دسامبر 2012

 

تغییر کرد و به تقویم باستانی «مایا» ها که تحول بزرگ در سال زمستان 2012 را پیش‌بینی کرده بود،

 

ربط داده شد. به همین دلیل هم تاریخ 20 دسامبر به عنوان روز موعد پیش‌بینی شد.

 


سوال) آیا تقویم مایاها در دسامبر 2012 به پایان می‌رسد؟

 

ناسا) دقیقا همانطور که تقویم‌هایی که در خانه دارید پس از 31 دسامبر به پایان نمی‌رسد، تقویم

مایا هم پس از 21 دسامبر 2012 تمام نمی‌شود. این تاریخ پایان یک دوره بزرگ تویق مایا است و پس

از آن همانطور که تقویم شما با اول ژانویه ادامه می‌یابد، این تقویم هم با آغاز یک دوره بزرگ دیگر ادامه می‌یابد.

 

سوال) آیا ناسا وقوع تاریکی سرتاسری زمین در تاریخ 23 دسامبر تا 25 دسامبر را پیش‌بینی می‌کند؟

 

ناسا) قطعا نه. نه ناسا و نه هیچ سازمان علمی دیگری چنین پیش‌بینی نکرده است. گزارش‌های

غلطی که در این مورد منتشر شده، ادعا کرده‌اند که چیزی نظیر بروز «به خط شدن گیتی» موجب

حاکم شدن این تاریکی می‌شود. اصلا چنین ترازی وجود ندارد (سوال بعد را ببینید). این شایعات

برگرفته از یک پیام آماده‌سازی است که «چارلز بولدن» مسئول ناسا منتشر کرده. این پیام بخشی از

یک برنامه دولتی است که با هدف بالا بردن آمادگی مردم انجام گرفته، اما هیچ‌گاه در آن صحبتی از بروز تاریکی نشده است.


سوال) آیا این امکان وجود دارد که کرات به نحوی در یک راستا قرار گیرند که بر زمین تأثیر بگذارند؟

 

ناسا) حداقل تا چند دهه آینده چنین همراستایی رخ نمی‌دهد و حتی اگر هم چنین پدیده‌ای اتفاق

افتد، تأثیر آن بز رمین بسیار ناچیز است. به عنوان نمونه، در سال 1962 چنین هم ترازی رخ داد، و دو

مورد دیگر هم در سال‌های 1982 و 2000 اتفاق افتاد. در هر دسامبر هم زمین و خورشید با مرکز

کهکشان راه شیری هم تراز می‌شوند، اما این یک رخداد سالانه است که هی تبعاتی هم ندارد.

 

سوال) آیا اصلا سیاره‌ یا کره کوتوله قهوه‌ای رنگ به نام «نیبیرو»، «کره ایکس» و یا «اریس» وجود

دارد که در حال نزدیک شدن به زمین باشد و سیاره ما را در معرض تخریب گسترده قرار دهد؟

 

ناسا) نیبیرو یا داستان‌های دیگری که در مورد سیارات نزدیک‌شونده به زمین مطرح می‌شود،

همگی شوخی‌های اینترنتی هستند. این ادعاها هیچ ریشه‌ای در واقعیت ندارند. اگر واقعا نیبیرو یا

سیاره ایکسی وجود داشت که در حال حرکت به سمت زمین بود و قرار بود در سال 2012 به زمین

برخورد کند، اخترشناسان حداقل از ده سال قبل آن را شناسایی و ردیابی می‌کردند و این سیاره باید

اکنون با چشم غیرمسلح قابل رویت می‌شد. واضح است که چنین چیزی وجود ندارد. البته «اریس»

واقعی است، اما آن هم سیاره‌ای کوتوله شبیه به «پلوتون» است که همواره در بیرون از منظومه

شمسی باقی می‌ماند. نزدیک‌ترین فاصله‌ای که این سیاره می‌تواند با زمین داشته باشد، 4 میلیارد مایل است.

 

سوال) آیا در سال 2012 زمین مورد اصابت یک شهاب سنگ قرار می‌گیرد؟

 

ناسا) زمین همواره در معرض تأثیرات ستاره‌های دنباله‌دار و شهاب‌سنگ‌ها قرار دارد، اما اصابت‌های

بزرگ بسیار نادر است. آخرین برخود بزرگ یک شهاب‌سنگ با زمین به 65 میلیون سال قبل

بازمی‌گردد که موجب انقراض دایناسورها شد. امروزه اخترشناسان ناسا بررسی‌های موسوم به

«بررسی ایمنی فضایی» انجام می‌دهند تا اجرام بزرگ نزدیک به زمین را مدت‌ها پیش از برخورد

شناسایی کنند. ما پیش از این مشخص کرده‌این که هیچ شهاب سنگ بزرگی مانند آنچه که

دایناسورها را منقرض کرد، زمین را تهدید نمی‌کند.


 

 سوال) موضع دانشمندان در قبال ادعای به پایان رسیدن دنیا در سال 2012 چیست؟

 

ناسا) ریشه علمی ادعای بروز فاجعه و تغییرات شدید در سال 2012 کجاست؟ مدارک آن کجاست؟

هیچ مدرکی وجود ندارد و همه این‌ها تخیلاتی هستند که در کتاب‌ها، فیلم‌های سینمایی، برنامه‌های

مستند و یا حتی در اینترنت ساخته شده‌اند، ما نمی‌توانیم این حقیقت را تغییر دهیم. هیچ مدرک

معتبری که ادعای رخ دادن پدیده‌های غیرعادی در دسامبر 2012 را تائید کند، وجود ندارد.

 

 

[ یک شنبه 26 آذر 1391برچسب:نابودی زمین,2012,امسال سال آخر زمین است,یلدا,,

] [ 14:32 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

ما امروزه خانه های بزرگتر اما خانواده های کوچکتر داريم؛ راحتی بيشتر اما زمان کمتر
مدارک تحصيلی بالاتر اما درک عمومی پايين تر ؛ آگاهی بيشتر اما قدرت تشخيص کمتر داريم

متخصصان بيشتر اما مشکلات نيز بيشتر؛ داروهای بيشتر اما سلامتی کمتر

بدون ملاحظه ايام را می گذرانيم، خيلی کم می خنديم، خيلی تند رانندگی می کنيم، خيلی زود

عصبانی می شويم، تا ديروقت بيدار می مانيم، خيلی خسته از خواب برمی خيزيم، خيلی کم

مطالعه می کنيم، اغلب اوقات تلويزيون نگاه می کنيم و خيلی بندرت دعا می کنيم

چندين برابر مايملک داريم اما ارزشهايمان کمتر شده است. خيلی زياد صحبت مي کنيم، به اندازه

کافی دوست نمي داريم و خيلی زياد دروغ می گوييم
زندگی ساختن را ياد گرفته ايم اما نه زندگی کردن را ؛ تنها به زندگی سالهای عمر را افزوده ايم

و نه زندگی را به سالهای عمرمان

ما ساختمانهای بلندتر داريم اما طبع کوتاه تر، بزرگراه های پهن تر اما ديدگاه های باريکتر
بيشتر خرج می کنيم اما کمتر داريم، بيشتر می خريم اما کمتر لذت می بريم

ما تا ماه رفته و برگشته ايم اما قادر نيستيم برای ملاقات همسايه جديدمان از يک سوی خيابان به

آن سو برويم
فضا بيرون را فتح کرده ايم اما نه فضا درون را، ما اتم را شکافته ايم اما نه تعصب خود را
بيشتر مي نويسيم اما کمتر ياد مي گيريم، بيشتر برنامه مي ريزيم اما کمتر به انجام مي رسانيم

عجله کردن را آموخته ايم و نه صبر کردن، درآمدهای بالاتری داريم اما اصول اخلاقی پايين تر


کامپيوترهای بيشتری مي سازيم تا اطلاعات بيشتری نگهداری کنيم، تا رونوشت های بيشتری

توليد کنيم، اما ارتباطات کمتری داريم. ما کميت بيشتر اما کيفيت کمتری داريم

اکنون زمان غذاهای آماده اما دير هضم است، مردان بلند قامت اما شخصيت های پست، سودهای

کلان اما روابط سطحی

فرصت بيشتر اما تفريح کمتر، تنوع غذای بيشتر اما تغذيه ناسالم تر؛ درآمد بيشتر اما طلاق

بيشتر؛ منازل رويايی اما خانواده های از هم پاشيده

بدين دليل است که پيشنهاد مي کنم از امروز شما هيچ چيز را برای موقعيتهای خاص نگذاريد،

زيرا هر روز زندگی يک موقعيت خاص است

در جستجو دانش باشيد، بيشتر بخوانيد، در ايوان بنشينيد و منظره را تحسين کنيد بدون آنکه

توجهی به نيازهايتان داشته باشيد

زمان بيشتری را با خانواده و دوستانتان بگذرانيد، غذای مورد علاقه تان را بخوريد و جاهايی را

که دوست داريد ببينيد

زندگی فقط حفظ بقاء نيست، بلکه زنجيره ای ازلحظه های لذتبخش است

از جام کريستال خود استفاده کنيد، بهترين عطرتان را برای روز مبادا نگه نداريد و هر لحظه که

دوست داريد از آن استفاده کنيد

عباراتی مانند "يکی از اين روزها" و "روزی" را از فرهنگ لغت خود خارج کنيد. بياييد نامه

ای را که قصد داشتيم "يکی از اين روزها" بنويسيم همين امروز بنويسيم

بياييد به خانواده و دوستانمان بگوييم که چقدر آنها را دوست داريم. هيچ چيزی را که مي تواند

به خنده و شادی شما بيفزايد به تاُخير نيندازيد

هر روز، هر ساعت و هر دقيقه خاص است و شما نميدانيد که شايد آن مي تواند آخرين لحظه

باشد


اگر شما آنقدر گرفتاريد که وقت نداريد اين پيغام را برای کسانيکه دوست داريد بفرستيد، و به

خودتان مي گوييد که "يکی از اين روزها" آنرا خواهم فرستاد، اگر تا ابد هم زنده باشيد هرگز نخواهيد فرستاد!

 

[ شنبه 25 آذر 1391برچسب:,

] [ 15:22 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

زن و مردی چند سال بعد از ازدواجشون صاحب پسری میشن و چند روز بعد از تولد بچه متوجه میشن که اون یه نابغه اس بچه در یک سالگی مثل یک آدم بزرگ شروع به حرف زدن میکنه و در دوسالگی به اکثر زبانها حرف میزنه در سه سالگی با اساتید دانشگاه به بحث و تبادل نظر میپردازه و در چهار سالگی پیش بینی های باور نکردنی راجع به علم و پیشرفت اون میکنه در جشن تولد ۵ سالیگش در حضور همه فامیل اعلام میکنه :
من دقیقا یک سال دیگه میمیرم ، مادرم ۱۸ ماه بعد از من میمیره و پدرم یک سال بعد از مرگ مادرم میمیره !!
پسر بچه همون طور که گفته بود در شش سالگی میمیره و مرد بلافاصله در چندین شرکت بیمه همسرش رو بیمه عمر میکنه طبق پیش بینی بچه مادرش هم در تاریخی که گفته بود میمیره و ثروت هنگفتی بخاطر بیمه عمر زن نصیب مرد میشه !
مرد تصمیم میگیره یک سال باقی مانده از عمرش رو به خوشی بگذرونه ، پس به سفرهای تفریحی زیادی میره ، در بهترین هتلهای جهان اقامت میکنه ، گران ترین خودروهای دنیا رو برای خودش میخره و در آخرین روز عمرش تمام دوستان و آشنایانش رو دعوت میکنه ، مهمونی مفصلی میگیره و آخرین شب زندگیش رو با یک دختر زیبا مشغول خوشگذرونی میشه …
صبح با صدای جیغ دختره از خواب پا میشه و در حالی که تعجب کرده بود که چرا هنوز زنده اس میپرسه چی شده ؟
دختره جواب میده : وکیل خانوادگی شما تو راهرو افتاده و هیچ حرکتی نمیکنه ، فکر کنم فوت شده !!
گرفتید مطلب رو ؟!

[ جمعه 24 آذر 1391برچسب:,

] [ 14:6 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

 

ببینید چگونه این پسر کوچک برای اینکه خواهرش از محل مورد نظر عبور کند، بدن خود را مانند پل کرده تا خواهر عزیزش عبور کند!!!

 

 

[ پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:داداش فداکار, مهربون,داداش,برادر,خواهر کوچولو,خواهر,ماهان,ماهانی,

] [ 12:10 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

[ پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:خندهدار, خنده بازار,بیاو بخند,خنده,آخر خنده,ماهان,لوچ,خانم لوچ,,

] [ 12:8 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

 

 

 

 

[ پنج شنبه 23 آذر 1391برچسب:خندهدار, خنده بازار,بیاو بخند,خنده,آخر خنده,ماهان,

] [ 12:6 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

[ چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:,

] [ 18:55 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

ازين چشم هاي بي لياقت

تو باشي و ما تو را نبينيم!؟

آه ازين دل بي لياقت

تو غريب باشي و ما را غم نباشد!؟

آه ازين همه بي غيرتي

تو « هل من ناصر » بگويي و ما اين همه كر!؟


چند جمعه مانده تا لايق شدنمان ارباب؟

براي بيداريمان دعا مي خواني دلشكسته ي من؟


 

 

 

[+] نوشته شده توسط زينب در 13:39 | 2 نظر |

[ چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:,

] [ 18:22 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

[ چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:50درصد علت تصادف,علل تصادف,چرا تصادف,تصادف,ماهانی,ماهان,

] [ 18:12 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

[ چهار شنبه 22 آذر 1391برچسب:,

] [ 18:2 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

دیگران را ببخشید ....

نه به این علت که آن ها لیاقت بخشش تو را دارند .....

به این علت که تو لیاقت آن را داری که آرامش داشته باشی.....

[ دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:,

] [ 17:41 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

[ دو شنبه 20 آذر 1391برچسب:مرد, نشانه مرد بودن,

] [ 1:12 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

زندگی چه می گوید؟

امروز كه از خواب بيدار شدم

از خودم پرسيدم: زندگي چه مي گويد؟

جواب را در اتاقم پيدا كردم...

پنكه گفت: خونسرد باش!

سقف گفت: اهداف بلند داشته باش!

پنجره گفت: دنيا را بنگر!

ساعت گفت: هر ثانيه باارزش است!

آيينه گفت: قبل از هر كاري، به بازتاب آن بينديش!

تقويم گفت:به روز باش!

در گفت: در راه هدف هايت، سختي ها را هُل بده و كنار بزن!

زمين گفت: با فروتني نيايش كن!

[ یک شنبه 19 آذر 1391برچسب:زندگی,ماهان,

] [ 1:13 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

معلم به بچه ها میگه در مورد شجاعت انشا بنویسید.

 

یکی از شاگردان یه ورقه سفید رو به معلم میده و زیرش می نویسه...

شجاعت یعنی این.....

 

[ جمعه 17 آذر 1391برچسب:انشاء,معلم,شجاعت,ماهان,

] [ 22:9 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

من امشب تا سحر خوابم نخواهد برد

همه اندیشه ام اندیشه فرداست
 
زمان در بستر شب خواب و بیدار است

هوا آرام

شب خاموش راه آسمان ها باز

خیالم چون کبوترهای وحشی می کند پرواز
 
 
 
سیاهی تار می بندد
 
 
چراغ ماه لرزان از نسیم سرد پاییز است..
 
 
دلم بی تاب و نا آرام ..
 
 
به هر سو چشم من رو میکند
 
 
فرداست..

[ جمعه 17 آذر 1391برچسب:سحرو, فردا, امشب,ماهان,محمد رضا بنازاده ماهانی,

] [ 22:6 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

[ جمعه 17 آذر 1391برچسب:عشق,از ازل,تا ابد, ماهان,

] [ 13:27 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

 

ای‌ که‌ می‌پرسی‌ نشان عشق چیست


عشق‌ چیزی‌ جز ظهور مهر نیست‌


عشق یعنی مهر بی‌چون و چرا


عشق یعنی کوشش بی‌ادعا


عشق یعنی عاشق بی‌زحمتی


عشق یعنی محبت بی منتی


عشق یعنی دشت گل کاری شده


در کویری چشمه‌ای جاری شده


یک شقایق در میان دشت خار


باور امکان با یک گل بهار


عشق یعنی ترش را شیرین کنی


عشق یعنی نیش را نوشین کنی


عشق یعنی این که انگوری کنی


عشق یعنی این که زنبوری کنی


عشق یعنی مهربانی در عمل


خلق کیفیت به کندوی عسل


عشق یعنی گل به جای خار باش


پل به جای این همه دیوار باش


عشق یعنی یک نگاه آشنا


دیدن افتادگان زیر پا


عشق یعنی تنگ بی ماهی شده


عشق یعنی ، ماهی راهی شده


عشق یعنی مرغ‌های خوش نفس


بردن آنها به بیرون از قفس


عشق یعنی جنگل دور از تبر


دوری سرسبزی از خوف و خطر


عشق یعنی از بدی ها اجتناب


بردن پروانه از لای کتاب


در میان این همه غوغا و شر


عشق یعنی کاهش رنج بشر


ای توانا ، ناتوان عشق باش


پهلوانا ، پهلوان عشق باش


عشق یعنی تشنه‌ای خود نیز اگر


واگذاری آب را بر تشنه تر


عشق یعنی ساقی کوثر شدن


بی پر و بی پیکر و بی سر شدن


نیمه شب سرمست از جام سروش


در به در انبان خرما روی دوش


عشق یعنی مشکلی آسان کنی


دردی از درمانده‌ای درمان کنی


عشق یعنی خویشتن را نان کنی


مهربانی را چنین ارزان کنی


عشق یعنی نان ده و از دین مپرس


در مقام بخشش از آیین مپرس


هرکسی او را خدایش جان دهد


آدمی باید که او را نان دهد


عشق یعنی عارف بی خرقه ای


عشق یعنی بنده ی بی فرقه ای


عشق یعنی آنچنان در نیستی


تا که معشوقت نداند کیستی


عشق یعنی جسم روحانی شده


قلب خورشیدی نورانی شده


عشق یعنی ذهن زیباآفرین


آسمانی کردن روی زمین


هر که با عشق آشنا شد مست شد


وارد یک راه بی بن بست شد


هرکجا عشق آید و ساکن شود


هرچه ناممکن بود ممکن شود


درجهان هر کارخوب و ماندنی است


رد پای عشق در او دیدنی است


سالک آری عشق رمزی در دل است


شرح و وصف عشق کاری مشکل است


عشق یعنی شور هستی در کلام


عشق یعنی شعر، مستی؛ والسلام

 

[ جمعه 17 آذر 1391برچسب:عشق واقعی,,عشق حقیقی,عشق,عاشق,ماهان,محمد رضا بنازاده ماهانی,

] [ 13:18 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

مطالعات جدید نشان می دهد که انسان بیشتر از آنچه تصور می کنیم توانایی کنترل ذهن خود را دارد. در واقع دیدن نیمه پر لیوان مهارتی است که می توان آن را تقویت کرد.در اینجا به نکاتی اشاره می کنیم که می توان با استفاده از آنها خوش بینی را تمرین کرد.
   حتما شما هم این تجربه را دارید که بعضی روزها بعد از بیدار شدن از خواب احساس نشاط، انرژی و عشق می کنیم و به همه چیز از جمله خود، خانواده و همکارانمان خوش بین هستیم. اما بعضی روزهای دیگر بدون آنکه علت را بدانیم کسل و بی حوصله هستیم، گویی هیچ چیز در زندگی نمی تواند ما را خوشحال و امیدوار کند.

مطالعات جدید نشان می دهد که انسان بیشتر از آنچه تصور می کنیم توانایی کنترل ذهن خود را دارد. در واقع دیدن نیمه پر لیوان مهارتی است که می توان آن را تقویت کرد. الگوهای فکری ما تغییرپذیرند و به راحتی می توان الگوهای فکری جدید را با الگوهای قدیمی عوض کرد. در اینجا به نکاتی اشاره می کنیم که می توان با استفاده از آنها خوش بینی را تمرین کرد.

1.نعمت هایی را که خداوند به شما عطا کرده است بشمارید.

واضح است که توجه به چیزهای مثبتی که برای ما اتفاق افتاده اند به ایجاد تفکر مثبت و خوش بینانه کمک خواهد کرد. هر روز فهرستی از چیزهای خوب و بدی که در طول روز با آنها روبرو شده اید تهیه کنید. طریقه دیگر فکر کردن راجع به این چیزها می تواند نوعی نگرش باشد. به خودتان گوشزد کنید که اوضاع آنقدرها هم بد نیست. مطمئنا پس از مدتی به این باور خواهید رسید که واقعا اوضاع آنقدرها که فکر می کرده اید بد نیست.

لازم است افراد بدبین اطمینان حاصل کنند که تاثیر نگاه به نیمه پر لیوان موقتی نیست. هرچه بیشتر به چیزهای خوب توجه کنید، مهارت مغز شما برای توجه به چیزهای مثبت بیشتر خواهد شد. در واقع از طریق تمرین می توان مغز خود را به مثبت دیدن عادت داد. حتما امتحان کنید. شاید در ابتدا این کار بیهوده به نظر برسد (واقعا چه نیازی هست بنویسیم که ناهار امروز خوشمزه بوده است؟)، اما پس از مدتی خواهید دید که فهرست چیزهای مثبتتان طولانی تر خواهد شد.

2. خود را کنترل کنید.

معمولا احساسات خود را با صفاتی مانند "غیر قابل کنترل" توصیف می کنیم. اما روانشناسان به درستی این صفات شک دارند. شما می توانید تصمیم بگیرید که رئیس احساسات خود یاشید یعنی آنها را تحت کنترل خود در آورید. البته چنین تصمیمی به این معنا نیست که مثلا دیگر هرگز احساس غم و غصه به سراغتان نیاید. به هرحال همیشه دلایلی منطقی برای غصه دار شدن وجود دارد. این تصمیم در واقع به این معناست که حالتان زودتر خوب می شود. در واقع آنچه در اینجا موردنظر ما است مثبت نگری کورکورانه نیست، بلکه "خوش بینی واقع گرایانه" است. متاسفانه چیزهای منفی همیشه رخ می دهند و این غیرقابل اجتناب است، اما خوشبختانه می توانیم شیوه واکنش به آنها را تغییر دهیم.

مثلا این سناریو را در نظر بگیرید: شما تقریبا از همه ای میل های دریافتی خود راضی هستید. مسلما گاهی خبرهای بد می شنوید. ولی در عین حال بعضی ای میل ها آنقدر مبهم و دوپهلو هستند که هم می توان آنها را مثبت تفسیر کرد و هم منفی. اگر بتوانید جنبه مثبت را ترجیح بدهید و بر آن تمرکز کنید، گامی بزرگ به سوی یک زندگی خوش بینانه برداشته اید.

مثال های زیادی در این زمینه وجود دارد. تصور کنید افراد در محل کار مرتب از شما می خواهند کاری را انجام دهید. به جای اینکه ناراحت و آزرده شوید و احساس کنید دیگران پرتوقع هستند، این درخواست ها را موقعیتی برای پیشرفت حرفه ای ببینید. فراموش نکنید که خوش بینی مستلزم خلاقیت است. در واقع این نوعی سیکل معیوب است: وقتی تصمیم می گیرید در مورد اتفاقات مثبت فکر کنید، پاسختان به چالش ها خلاقانه تر خواهد بود... که باعث می شود مثبت تر فکر کنید. و این روند ادامه می یابد.

3.تفکر کنید.

حقه ای که در اینجا باید به کار ببرید این است که در زمان حال زندگی کنید یعنی اسیر گذشته نباشید و مرتب آرزو نکنید که ای کاش اوضاع اینگونه نبود. تفکر هوشمندانه همچنین به ما کمک می کند تا نوحی حس بی طرفی و خنثی بودن نسبت به اتفاقات بد پیدا کنیم. چیزهای ناگوار اتفاق می افتند، از کنار ما می گذرند و تمام می شوند. این نوعی نگرش واقع بینانه است: نمی توان مانع رویدادهای بد شد، اما می توان از آنها گذشت و ذهن خود را مشغولشان نکرد.

تغییر طرز فکر مانند تغییر رژیم غذایی شما است. تمرکز بر آنچه وارد بدنتان می شود بخشی از یک رژیم غذایی است. یعنی نوعی هوشیاری نسبت به غذاهای مصرف شده. بسیاری از افراد این کار را انجام می دهند: "این هفته نوشیدنی ها شکردار نخواهم نوشید. این هفته فست فود نمی خورم." با این حال بسیار به ندرت پیش می آید که نسبت به تفکرات خود تا این حد هوشیار باشیم. کافی است تنها چند دقیقه در روز بر احساسات خود تمرکز کنیم" من چیزهای بد را می پذیرم ولی آنها را رها می کنم و اجازه نمی دهم که ذهنم را آشفته و نگران کنند.

4. چهره ای شاد و خندان داشته باشید.

جملات زیادی را در این باره می شنویم: "بخند!"، " خنده بر هر درد بی درمان رواست."، " اخم هایت را باز کن!" و بسیاری جملات دیگر. مطمئن باشید که این جملات توصیه هایی سودمند هستند. عکس العمل مثبت نسبت به اتفاقات منفی راهی ساده و موثر برای تمرین دادن مغز است. لبخند و خنده اندروفین خون را افزایش می دهد و به بهتر شدن خلق و خو کمک می کند، هرچند ساختگی باشد.
پس دفعه بعد که شنیدید در فلان درس نمره کمی گرفته اید، بخندید و به نمره های خوبی که قبلا گرفته اید فکر کنید. مطمئنا این نمره های خوب در آینده نیز تکرار خواهند شد.

[ پنج شنبه 16 آذر 1391برچسب:چگونه میتوان خوشحال تر زندگی کرد؟خوشحال بودن,آرامش,خنده,شاد بودن,ماهانی,

] [ 11:32 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

خدايا! از گناهى كه مرتكب شده‏ام و از خطاهايى كه انجام داده‏ام درگذر.

خدايا! توفيقى عطا كن كه شكر تو بجاى آورم.

خدايا! عذرم را بپذير. بر افزونى خسرانم رحمت آور. و از بند سوزش‏هاى درون آزادم گردان.

خدايا! زبانم را به ذكر خود گويا گردان. و قلبم را بند به محبّت خود كن.

 شهید محمدحسن قلى‏زاده

[ دو شنبه 13 آذر 1391برچسب:شهید,مناجات نامه,شهیدان,ماهان,محمد رضا ماهانی,

] [ 1:1 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

خدايا، كمكم كن تا آن‌طوري كه تو مي‌خواهي باشم... خدايا؛ گناه بسيار كرده‌ام؛ مستحق عذابم، عذابي دردناك. ولي، خدا، به تو اميدوارم. خدايا! تو توبه‌پذيري، تو بخشنده‌اي... مي‌دانم. مي‌توانم با كمك تو و توسل به انبيايت، خشنودي تو را به دست آورم... خدايا، از گناهم درگذر و كمك كن دگربار گناهي نكنم... خدايا، كمكم كن تا گناهانم را با كارهاي نيك جبران كنم... خدايا، عبادت‌هاي ناقابلم را بپذير؛ و اگر نپذيري، خدايا، من بدبختم بيچاره‌ام. خدايا، كمكم كن تا خالص براي تو باشم... خدايا، كمكم كن تا شكر تو را به جاي آرم. خدايا، كمكم كن تا راه شهيدان، راه مولايم، حسين‌بن‌علي(ع)، را بپيمايم.

آره شاید بعضی وقتا بعضی چیزا رو میخواستم بدون رضایت تو بدست بیاورم ...یا شاید برای بدست آوردن آنها تو رو فراموش کرده بودم.نمی دانم شاید هوای نفسم اجازه نمی داد که به تو فکر کنم...اری میدانم از بس که گناه کردم دیگه جایی توی دلم؛ برای تونبوده...اما خدایا اومدم تا توبه کنم که شاید من رو ببخشی...اومدم شکرت رو بجا بیاورم به خاطر اینکه اون چیز هایی رو که من میخواستم به دست بیاورم بدون رضایت تو ؛ تو بهم ندادی....اومدم بگم خدایا کمکم کن تا روز قیامت شرمنده ی تمام نعمت هایی که بهم دادی نشم...کمکم کن تا به دستورات تو ورسولت عمل کنم...خدایا کمکم کن تا بنده ای صالح و مطیع برایت باشم تا مفید فایده باشم واسه جامعه ام ودینم....

 خدایا کمکم کن تا گناه نکنم

خدایا کمکم کن.....

[ یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:خدایا کمکم کن,ماهان,محمد رضا بنازاده ماهانی,,

] [ 23:47 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

چرا عبادت كنم؟

" يا ايهاالناس اعبدوا ربكم الذي خلقكم "

آنچه كه احكام عقايد ايمان را قوي و ثابت ساخته و به حالت ملكه در آورده است, فقط عبادت است كه اگر توسط عبادت كه به مفهوم انجام دادن اوامر الهي و خودداري از نواهي اوست, احكام الهي و عقلي ايماني تربيت و تقويت نشود, اثرات و تاثيرات آن ضعيف مي ماند وضعيت كنوني عالم اسلام شاهد اين مدعي است.

و نيز طوريكه عبادت وسيلة سعادت دنيا و آخرت مي گردد, سبب تنظيم امور معاش و معاد يعني دنيا و آخرت شده، وسيلة رسيدن به كمالات شخصي و بهترين نسبت و با شرفترين رابطه بين عبد و خالق است.

عبادت از جهات مختلف مايه سعادت دنيا و آخرت است.

جهت اول: انسان بصورت ممتاز و مستثني از تمام حيوانات, و با مذاج عجيب و لطيف خلق شده است و بر اساس همين مزاج, در انسان ميل ها و آرزو هاي مختلفي بروز نموده است.

مثلاً: انسان خواستار برگزيده ترين چيز ها بوده , به بهترين چيز ها تمايل دارد, چيز هاي زيبا و مزين را آرزو مي كند و مي خواهد چنان زندگي كند كه لايق شان و شرافت انساني باشد.

بر اقتضاي اين تمايلات, انسان براي تهيه و تدارك خوراك, پوشاك و ساير احتياجاتش به بهترين شكل ممكن, صنايع ضرورت دارد. چون به تنهايي بر آن صنايع دست رسي ندارد مجبور است با همنوعانش تشريك مساعي كند تا هر انسان با تبادل نتايج كار و فعاليت خود با برادرش همكار باشد و احتياجاتش را بر آورده سازد

اما از آنجاييكه "قوه شهويه " " قوه غضبيه " و " قوه عقليه " انسان فطرتاً از طرف خداوند متعال محدود نشده است - بر خلاف حيوانات كه قواي شان فطرتاً محدود است - در نتيجه ممكن است هنگام معاملات ظلم و تجاوز رخ دهد , پس براي كنترل اين تجاوزات , جوامع بشري در تبادله نتايج كار و فعاليت شان محتاج عدالت هستند.

اما به دليل عاجز و ناتوان بودن عقل هر فرد از ادراك عدالت , و جود عقل كامل ضروري است تا افراد از آن عقل كامل استفاده كنند , و چنين عقل كاملي نيز فقط به شكل قانون است, و اين نوع قانون فقط شريعت است .

سپس جهت تامين, تاثير, اجرا و تطبيق اين شريعت وجود يك مرجع و يك صاحب ضروري است, اين مرجع و اين صاحب فقط پيغمبر است.

پيغمبر نيز براي دوام بخشيدن بر حاكميت ظاهري و باطنيش بر مردم, بگونه كه محتاج نوعي بر تبري و امتياز مادي و معنوي مي باشد, براي نشان دادن ميزان مناسبت و ارتباطش با پروردگار, محتاج دليل است, و اين نوع دليل نيز فقط معجزات اند.

سپس براي تاسيس و تامين اطاعت و انقياد از او امر و نواهي الهي, تثبيت عظمت صانع در اذهان ضروري است, اين تثبيت نيز فقط با عقيده, يعني با تجلي احكام ايماني امكان پذير است. و تقويه و انكشاف دادن به احكام ايماني, فقط توسط عبادت تكرار و تجديد شده، تحقق مي يابد.

جهت دوم:

عبادت بخاطر معطوف سختن افكار به سوي صانع حكيم انجام مي گردد, توجه بنده به سوي صانع حكيم, اطاعت و انقياد او را پيدا مي كند. اما اطاعت و انقياد بنده را تحت انتظام كامل داخل مي سازد. با داخل شدن بنده تحت انتظام و پيروي او از نظام, رمز حكمت تحقق مي يابد, نقشه هاي درخشان صنعت روي صفحات كاينات حكمت را نشان مي دهند.

جهت سوم:

انسان همچون " سنترال " مركز تمام نظامهاي خلقت, قواعد فطري و شعاع و پرتو قوانين الهي در كاينات است, پس لازم است انسان بر آن قوانين انتساب و ارتباط پيداكند و بر دامن آن قواعد چنگ زده بر آن تمسك نمايد, تا بتواند با جريان و حركت عمومي, حركت كند, و با مخالفت با حركت چرخهاي كه در طبقات كاينات دوران دارند مبادا زير آن چرخها از بين برود. اين نيز فقط با عبادتي ممكن است كه عبارت است از بجا آوردن او امر و اجتناب از نواهي.

جهت چهارم:

در سايه اطاعت از اوامر و اجتناب از نواهي , يك فرد در هيئت اجمتاعي مي تواند با بسياري از مراتب انتساب و ارتباط پيدا كند. به ويژه در خصوص احكام ديني و مصالح عمومي يك فرد حكم يك نوع به خود مي گيرد, يعني وظايف بيشماري همچون حقوق, حيثيت ها, ارشادات, تعليمات و اصلاحات بر يك شخص تحميل مي شود. اگر اين شخص از او امر اطاعت و از نواهي اجتناب نكند, تمام آن وظايف به صورت كلي پايمال مي گردد.

جهت پنجم:

انسان در سايه اسلام و در پرتو عبادت با تمام مسلمانان نوعي مناسبت ثابت و ارتباط و پيوند قوي پيدا مي كند و اين مناسبات سبب اخوت و برادري جدائي ناپذير و محبت حقيقي مي گردند. بدون ترديد اولين گام كمال و رشد حيات اجمتاعي, برادري و محبت است.

عبادت سبب رسيدن به كمالات شخصي است.

انسان با وجودي كه جسماً كوچك, ضعيف, عاجز و از جمله حيوانات قرار داده شده است, حا مل روح بسيار عالي, مالك استعداد بزرگ, داراي اميال محدوديت ناپذير, صاحب آرزو هاي نامتناهي, و قواي غير محدودي همچون شهوت و غضب بوده, و چنان خلقت عجيبي دارد كه گويا به صورت فهرست تمام انواع و عوالم خلق شده است.

پس آنچه كه روح والاي چنين انساني را انبساط داده است، عبادت است. آنچه كه استعدادات او را انكشاف داده است و آنچه كه اعمال و آرزو هاي او را تميز و پاك ساخته است و آنچه كه بر اعمالش تحقق بخشيده است و آنچه كه بر افكارش وسعت داده و آنرا تحت انتظام در آورده است و آنچه كه آلودگي هاي طبيعت را از اعضاي ظاهري و باطني و انديشه هاي او دور ساخته است و آنچه كه انسان را بر كمالات مقدرش رسانيده است, عبادت است. با ارزش ترين و لطيف ترين نسبت بين عبد و معبود, فقط عبادت است. بله, با ارزشترين كمالات بشر, همين نسبت و مناسبت است.

توجه!

روح عبادت اخلاص است, اخلاص نيز عبارتست از انجام دادن اوامر به گونه كه بر انجام آن امر شده است, اگر حكمت و يا فايده ديگري, علت عبادت نشان داده شود, عبادت بــاطل است. فايده هــا, حكمت هـا فقط مي توانند ترجيح دهنده باشند. اما هرگز علت عبادت نيستند.

وقتي قرآنكريم با امر " يا ايهاالناس اعبدوا " انسانها را به عبادت دعوت داد, مخاطب گويا با زبان حال سوال كرد (چرا عبادت كنم؟) علت چيست؟ لذا با جمله [ربكم الذي خلقكم] ضمن جواب دادن بر اين سوالها به ذكر براهين در مورد وحدانيت و وجود صانع پرداخت.

[ یک شنبه 12 آذر 1391برچسب:چرا عبادت کنم,عبادت, سرای عشق,ماهان,محمد رضا بنازاذه ماهانی,

] [ 23:33 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

نازنینم

عشقم را نه از روی جملات نامه هایم بلکه

از چشمانم بخوان .

کلمات ، عشق باشکوه مرا حقیرو کوچک میکنند .

برای فهمیدن معنی نگاهم دنبال کتاب ها نرو

جوابش را در قلبت خواهی یافت .

[ جمعه 10 آذر 1391برچسب:نازنینم,معنی عشق,عاشقانه,محمد رضا ماهانی,

] [ 21:50 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

خوشا به حال قلبم چون از تو جان گرفته 

نبض وجودم از تو خط امان گرفته


خوشا به حال جانم که مرگ او غم توست

برای وصف رویت قلب زبان گرفته
 

[ جمعه 10 آذر 1391برچسب:عاشقانه,قلب عاشق,محمد رضا بنازاده ماهانی,

] [ 21:46 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

جمله هاي عاشقانه و قشنگ و زیبا و کوتاه

[ جمعه 10 آذر 1391برچسب:مراحل درس خواندن,طنز,شب بخیر,محمد رضا بنازاده ماهانی,

] [ 21:42 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

سلام به همه ی شما دوستان عزیز

 

میدونید بهترین چیز، تو یه زندگیه مشترک چیست؟

 

به نظر من اعتمادی است که بین زن وشوهر باید باشد....اگه دونفر بینشون عشق ومحبت و اعتمادباشه دیگه

هیچی نمیتونه اون رو بهم ریخت...آره باید به هم دیگه اعتماد داشته باشن...میخوام ازاین فرصت از خانمم

تشکر کنم که با بزرگواری خودش بهم اعتماد داشته وداره.

چند روز پیش با بعضی از دوستام داشتم درباره ی اعتماد حرف می زدیم که یکی از اونا گفت اعتماد بیش از

حد هم خوب نیس اما من گفتم اتفاقا خیلی خوبه..اما اگه اومدیم یه اتفاقاتی افتاد که یکی خیانت کرد چیزی از

طرف مقابل کم نمیشه چون اون طرف وظیفه اش رو انجام داده فقط اونی که خیانت کرده شعور و ظرفیت

خودش رو نشون داده.. به هر حال به نظر من اعتماد چیزی است که باید بین یه زن وشوهر باشه تا بتونن به

همدیگه تکیه کنن...آخه یه مرد غیر از خدا ،چیزی دیگری غیر از همسرش ؛که زندگیشه نداره

وبالعکس...اعتماد چیزی است که دو طرف میتونن حرف هاشون رو به سادگی بهم بزنن.مثل یه محافظی است

که نمیذاره عشق بین دو نفر از بین بره...از خدا میخوام همیشه مواظبم باشه تا به اعتماد زندگیم خیانت

نکنم...خدایا ممنونتم که بهترین هدیه ی خودت رو بهم دادی که اونم چیزی نیست غیر از یه همسر خوب و

دلسوز و مهربون و با محبت وباشعور و همدل....

خدایا ممنون

[ جمعه 10 آذر 1391برچسب:اعتمادوهمسر خوب,عشق,زندگیه خوب,محمد رضا بنازاده ماهانی,

] [ 20:39 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

مرد جوانی از سقراط پرسید راز موفّقیت چیست.

سقراط به او گفت، "فردا به کنار نهر آب بیا تا راز موفّقیت را به تو بگویم." صبح فردا مرد جوان مشتاقانه به کنار رود رفت.

سقراط از او خواست که به سوی رودخانه او را همراهی کند. جوان با او به راه افتاد. به لبهء رود رسیدند و به آب زدند و آنقدر پیش رفتند تا آب به زیر چانهء آنها رسید.

ناگهان سقراط مرد جوان را گرفت و زیر آب فرو برد. جوان نومیدانه تلاش کرد خود را رها کند، امّا سقراط آنقدر قوی بود که او را نگه دارد. مرد جوان آنقدر زیر آب ماند که رنگش به کبودی گرایید و بالاخره توانست خود را خلاصی بخشد.

همین که به روی آب آمد، اوّل کاری که کرد آن بود که نفسی بس عمیق کشید و هوا را به اعماق ریه فرو فرستاد. سقراط از او پرسید، "زیر آب که بودی، چه چیز را بیش از همه مشتاق بودی؟" گفت، "هوا."

سقراط گفت، "هر زمان که به همین میزان که اشتیاق هوا را داشتی موفّقیت را مشتاق بودی، تلاش خواهی کرد که آن را به دست بیاوری؛ راز دیگری ندارد."

[ چهار شنبه 8 آذر 1391برچسب:راز موفقیت,محمد رضا بنازاده ماهانی,

] [ 14:53 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

 

 

شیعیان دیگر هوای نینوا دارد حسین

کوی دل با کاروان کربلا دارد حسین

ازحریم کعبه جدش به اشک شست دست

مروه پشت سر نهاد اما صفا دارد حسین

می برد در کربلا هفتاد ودو ذبح عظیم

بیش از این ها حرمت کوی منی دارد حسین

پیش رو راه دیار نیستی کافیش نیست

اشک وآه عالمی هم درقفا دارد حسین

بس که محملها رود منزل به منزل با شتاب

کس نمی داند عروسی یا عزا دارد حسین

رخت ودیباج حرم چون گل به تاراجش برند

تا بجایی که کفن از بوریا دارد حسین

بردن اهل حرم دستور بود و سر غیب

ور نه این بی حرمتی ها کی روا دارد حسین

سروران پروانه گان شمع رخسارش ولی

چون سحر روشن که سر از تن جدا دارد حسین

سربه قاچ زین نهاد این راه پیمای عراق

می نماید خود که عهدی با خدا دارد حسین

او وفای عهد را با سرکند سودا ولی

خون به دل از کوفیان بی وفا دارد حسین

دشمنانش بی امان و دوستانش بی وفا

با کدامین سر کند مشکل دو تا دارد حسین

سیرت آل علی با سرنوشت کربلاست

هر زمان از ما یکی صورت نما دارد حسین

آب خود با دشمنان تشنه قسمت می کند

عزت وآزادگی بین تا کجا دارد حسین

دشمنش هم آب می بندد به روی اهل بیت

داوری بین با چه قومی بی حیا دارد حسین

بعد از اینش صحنه ها و پرده ها اشکست وخون

دل تماشا کن چه رنگین سینه ما دارد حسین

ساز عشقست وبه دل هر زخم پیکان زخمه ای

گوش کن عالم پر از شور و نوا دارد حسین

دست آخر کز همه بیگانه شد دیدم هنوز

با دم خنجر نگاهی آشنا دارد حسین

شمر گوید گوش کردم تا چه خواهد از خدا

جای نفرین هم به لب دیدم دعا دارد حسین

اشک خونین گو بیا بنشین به چشم شهریار

کاندر این گوشه عزای بی ریا دارد حسین

[ یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:نینوا, عاشورا کربلا,امام حسین,ماهانی,

] [ 15:23 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 در میان کسانى که اباعبداللَّه علیه‌السلام خود را به بالین آنها رسانید، هیچ کس وضعى دلخراش‏تر و جانسوزتر از برادرش اباالفضل العبّاس براى او نداشت؛ برادرى که حسین علیه‌السلام خیلى او را دوست مى‏‌دارد و یادگار شجاعت پدرش امیرالمؤمنین است.

عبّاس بن على علیه‌السلام پرچمدار لشکر امام حسین علیه‌السلام بود. هنگامى که دید تمام یاران و برادران و عموزادگان شربت شهادت نوشیدند، گریست و به شوق دیدار پروردگار جلو آمد و پرچم را بر گرفت و از برادرش امام حسین علیه السلام اجازه میدان خواست.

امام علیه‌السلام (که از فراق برادر سخت ناراحت بود) به سختى گریست به گونه‏‌اى که محاسن شریفش از اشک دیدگانش‏‌، تر شد، و فرمود: «یا أَخی کُنْتَ الْعَلامَةَ مِنْ عَسْکَری وَ مُجْمِعَ عَدَدِنا، فَإِذا أَنْتَ غَدَوْتَ یَؤُلُ جَمْعُنا إِلَى الشِّتاتِ، وَ عِمارَتُنا تَنْبَعِثُ إِلَى الْخَرابِ»

برادر جان! تو نشانه (شکوه و عظمت و) برپایى سپاه من و محور پیوستگى نفرات ما هستى. اگر تو بروى (و شهید شوى)، جمعیّت ما پراکنده، و ویران مى‌‌‏شود.

عبّاس علیه‌‌السلام عرض کرد: «فِداکَ رُوحُ أَخیکَ یا سَیِّدی! قَدْ ضاقَ صَدْری مِنْ حَیاةِ الدُّنْیا، وَ أُریدُ أَخْذَ الثَّارِ مِنْ هؤُلاءِ الْمُنافِقِینَ»

جان برادرت فدایت، اى سرورم! سینه‌‌‏ام از زندگانى دنیا به تنگ آمده است، مى‏‌‌خواهم از این منافقان انتقام (آن خون‏هاى پاک را) بگیرم.

امام علیه‌‌السلام فرمود: «إِذا غَدَوْتَ إِلَى الْجِهادِ فَاطْلُبْ لِهؤُلاءِ الْأَطْفالِ قَلیلًا مِنَ الْماءِ»

اینک که آهنگ میدان دارى براى این کودکان، آبى تهیّه کن.

حضرت عبّاس علیه‌السلام رهسپار میدان شد و آنان را موعظه کرد و از عذاب خدا ترساند، ولى اثرى نبخشید.

به نزد برادرش بازگشت و ماجرا را گزارش داد، که ناگهان صداى العطش کودکان به گوشش رسید، بى درنگ بر اسب شد و نیزه و مشک را برداشت و به سوى فرات روانه شد.

چهار هزار تن از مأموران فرات، آن حضرت را محاصره کردند و هدف نیزه‏‌ها قرار دادند ولى آن حضرت دلاورانه لشکر دشمن را شکافت و هشتاد نفر از آنان را به خاک هلاکت افکند و وارد فرات شد.

«فَلَمَّا أَرادَ أَنْ یَشْرَبَ غُرْفَةً مِنَ الْماءِ ذَکَرَ عَطَشَ الْحُسَیْنِ وَأَهْلِ بَیْتِهِ فَرَضَّ الْماءَ وَمَلَأَ الْقِرْبَةَ»

هنگامى که خواست مقدارى آب بیاشامد تشنگى امام حسین علیه‌السلام و اهل‏بیتش را به خاطر آورد، آب را روى آب ریخت، مشکش را پر کرد. (بحارالانوار علامه مجلسی، ج 45 ص 41)

آنگاه مشک را بر دوش راست خود نهاد و به‏ سوى خیمه رهسپار شد و چنین گفت:

یا نَفْسُ مِنْ بَعْدِ الْحُسَیْنِ هُونِی / وَبَعْدَهُ لا کُنْتِ أَنْ تَکُونِی‏

هذا حُسَیْنٌ وارِدُ الْمَنُونِ / وَتَشْرَبینَ بارِدَ الْمَعینِ

هَیْهاتُ ما هذا فِعالُ دینِی‏ / وَلا فِعالُ صادِقِ الْیَقینِ

«اى نفس (عباس)! زندگى پس از حسین علیه‌السلام خوارى و ذلت است، مبادا پس از او زنده بمانى.

این حسین است که شربت مرگ مى‌‏نوشد و تو مى‏‌خواهى آب سرد و گوارا بنوشى؟!

هیهات! چنین کردارى، از آیین من نیست و نه کردار شخص راست باور.

سپاه خون آشام ابن سعد اطرافش را گرفتند. عباس دلیرانه در آن میان حمله مى‌‏کرد و این رجز را مى‏خواند:

لا أَرْهَبُ الْمَوْتَ إِذَا الْمَوْتُ رَقا / حَتَّى أُوارى‏ فِی الْمَصالیتِ لَقا

نَفْسِی لِسِبْطِ الْمُصْطَفى‏ الطُّهْرِ وَقا / إِنِّی انَا الْعَبَّاسُ اغْدُو بِالسَّقا

وَلا أَخافُ الشَّرَّ یَوْمَ الْمُلْتَقى‏

هنگامى که مرگ فرا رسید، مرا از آن باکى نیست، تا آن هنگام که شمشیرها مرا در خاک افکنند.

من جانم را سپر فرزند زاده پیامبر پاکیزه خوى قرار داده‏‌ام، من همان عباسم که سمت سقائى دارم، و از سختىِ نبرد، واهمه‏‌اى ندارم. (اعیان الشیعه، ج 1 ص 608 ؛ و نگاه شود به: مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 117 و بحارالانوار ج 45 ص 40)

دشمن خود را باخته بود، توانِ مقابله رویارو با آن حضرت را نداشت، لذا پشت درختها کمین کرده بودند. «نوفل ازرق» دست راست قمر بنى‏هاشم را قطع نمود و آن جناب مشک را به دوش چپ نهاد و پرچم و شمشیر را به دست چپ گرفت و این رجز را خواند:

وَاللَّهِ إنْ قَطَعْتُمُ یَمینی / إِنِّی أُحامِی أَبَداً عَنْ دینِی‏

وَ عَنْ إِمامٍ صادِقِ الْیَقینِ / نَجْلِ الْنَّبِیِّ الطَّاهِرِ الْأَمینِ‏

به خدا سوگند! اگر چه دست راستم را قطع نمودید، ولى من پیوسته از دینم حمایت مى‌‏کنم و از امامى صادق الایمان که فرزند پیامبر پاک و امین است، حمایت مى‏‌کنم.

آنگاه «نوفل ارزق» و «حکیم بن طفیل» از کمینگاه بر آن حضرت حمله کردند و دست چپ او را از بدن جدا کردند. آن حضرت پرچم را به سینه خود چسبانید و این رجز را خواند:

یا نَفْسُ لا تَخْشَ مِنَ الْکُفَّارِ / وَأَبْشِری‏ بِرَحْمَةِ الْجَبَّارِ

مَعَ النَّبِیِّ السَّیِّدِ الُمخْتارِ / قَدْ قَطَعُوا بِبَغْیِهِمْ یَسارِی‏

فَأَصْلِهِمْ یا رَبِّ حَرَّ النَّار

اى نفس! از کفار هراسى نداشته باش، تو را بشارت باد بر رحمت خداوند جبران کننده و هم‌‏ نشینى با پیامبر بزرگ و برگزیده. اینان دست چپم را به ستم قطع کردند، خدایا حرارت آتش را به آنان بچشان. (مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 117 و بحارالانوار، ج 45 ص 40)

آنگاه، مشک را به دندان گرفت، چیزى نگذشت که تیرى بر مشک اصابت کرد و آبهاى آن فرو ریخت.

تیر دیگرى بر سینه مبارکش اصابت کرد و بعضى نوشته‌‌‏اند تیرى بر چشم حضرت نشست و مردى از قبیله تمیم با عمود آهنین بر فرق مبارکش زد که از اسب به زمین افتاد. «وَنادى‏ بِأعْلى‏ صَوْتِهِ: أَدْرِکْنی‏ یا أَخِی» با صداى بلند فریاد زد: برادر مرا دریاب. (ابصار العین، ص 30)

هنگامى که امام حسین علیه‌السلام بر بالینش رسید وى را شهید دید، پس گریست.

همچنین نقل شده است: هنگامى که عباس علیه‌السلام شهید شد امام حسین علیه‌السلام فرمود: «الْانَ إِنْکَسَرَ ظَهْری وَقَلَّتْ حِیلَتی» اینک کمرم شکست و راه چاره بر من محدود شد.

آنگاه گریست و این اشعار را خواند:

تَعَدَّیْتُمْ یا شَرَّ قَوْمٍ بِبَغْیِکُمْ / وَ خالَفْتُمْ دینَ النَّبِىِّ مُحَمَّدٍ

أَما کانَ خَیْرُ الرُّسُلِ أوْصاکُمْ بِنا / أَما نَحْنُ مِنْ نَجْلِ النَّبِىِّ المُسَدَّدِ

أما کانَتِ الزَّهْراءُ أُمّی دُونَکُمْ / أما کانَ مِنْ خَیْرِ الْبَرِیَّةِ أحْمَدَ

لُعِنْتُمْ وَ أُخْزیتُمْ بِما قَدْ جَنَیْتُمْ / فسَوْفَ تَلاقُوا حَرَّ نارٍ تُوَقَّدُ

اى بدترین مردم! با ستمکارى خویش بر ما تعدّى کردید، و با آیین پیامبر خدا محمّد صلى الله علیه و آله مخالفت ورزیدید.

آیا بهترین پیامبر، سفارش ما را به شما نکرده بود؟ آیا ما از نسل پیامبر راستین نیستیم؟

آیا جز این است که حضرت زهرا علیهاالسلام مادر من است نه شما؟ آیا او از نسل بهترین انسان‌‏ها نبود؟

به سبب جنایتى که مرتکب شدید ملعون و خوار گشتید، و به زودى گرفتار آتش شعله‏‌ور الهى خواهید شد.

(مناقب ابن شهر آشوب، ج 4 ص 117 ؛ بحارالانوار، ج 45 ص 40 ؛ عاشورا ریشه‌ها، انگیزه‌ها، رویدادها، پیامدها، ص 493)

[ یک شنبه 5 آذر 1391برچسب:حضرت ابوالفضل,محرم,امام حسین,محمد رضا بنازاده ماهانی,

] [ 12:0 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

درست است که حسین(ع) به اشک ما احتیاج ندارد اما این ما هستیم که به اشک بر حسین(ع) نیازمندیم

درست است که حسین (ع) به سینه زدن ما نیاز ندارد اما ما سخت به سوختگی سینه در عزای حسین (ع) نیازمندیم

حسین (ع) فراتر از هر چیز است ، تفکر حسین (ع) با عزاداری برایش جاودانه می ماند که اگر نبود محرم شاید از مسلمانی خبری نبود

انان که می گویند بجای گریه بر حسین (ع) به تفکر حسین (ع) بیندیشیم ، چقدر به تفکر دیگر ائمه که به اندازه امام حسین برایشان عزاداری نمی کنیم اندیشیده اند . مگر نه اینکه امام صادق (ع) ، امام باقر(ع) وبقیه بزرگواران دریای جوشان علم و معرفتند ؟ به آنها اندیشیده ایم ؟ اهانت به امام نقی (ع) را یادمان نرفته به این امام و تفکرش چقدر اندیشیده ایم که حالا می خواهیم با این حرفها زیراب عزاداری امام حسین (ع) را بزنیم .

برای امام حسین (ع) بگرییم و سینه بزنیم و ناله کنیمو زاری کنیم که روحمان ، جسممان و زندگیمان به گریه بر حسین (ع) محتاجند .

یا حسین (ع) ، مولای خوب من:

مرا ببخش اگر اسمان چشمانم مانند گذشته برایت با رانی نیست

آقای مهربانم مرا ببخش اگر دستانم مانند گذشته برایت با سینه آشنا نیست ، اما میخواهم بگویم که هنوز هم بهترین و بهترین و لذت بخش ترین لحظات عمرم در روضه شما بوده است ، عمرم را سرشار از این لحظات فرما

فدای تو آقای مهربانم وفدای برادر، خواهر وفرزندان و خاندان بزرگوارت .

اللهم اجعل محیای محیا محمد و آل محمد و مماتی ممات محمد و آل محمد

درست است که حسین(ع) به اشک ما احتیاج ندارد اما این ما هستیم که به اشک بر حسین(ع) نیازمندیم.

[ شنبه 4 آذر 1391برچسب:چرا گریه برای امام حسین,کحرم,امام حسین,ماهانی,محمد رضا ماهانی,

] [ 10:53 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

[ پنج شنبه 2 آذر 1391برچسب:,

] [ 23:16 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

[ چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:عشق,عشق یعنی,محمدرضا بنازاده ماهانی,,

] [ 23:10 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

 

بادیگارد خانمی می باشد که به سمت طرف؛ اولِ کار می دود ...

به این میگن خانم بادیگارد !! (تصویر متحرک ) www.taknaz.ir

[ چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:بادیگارد,رزمی,محمد رضا بنازاده ماهانی,سرای عشق,خانم بادیگارد,,,

] [ 14:17 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]