سرای عشق....
|
من اى خدا، بنده توام كه او را به دعا امر فرمودى و او لبيك و سعديك گويان اظهار كرد
كه اينك منم، اى پروردگار بنده اى كه در پيشگاهت به خاك ذلت و عبوديت افتاده.
منم آنكه خطاها بر پشتش بس سنگينى كرده است و منم آنكه عمرش در گناه فانى
شده است. و منم آنكه با نادانى تو را نافرمانى كرده در حالى كه تو شايسته نافرمانى
او نبودى.
اكنون، اى خداى من، آيا در باره كسى كه به درگاهت دعا مى كند ترحم خواهى كرد تا
بر دعا بيفزايم؟ و آيا آن را كه به درگاهت گريه كند مى آمرزى تا بيشتر گريه كنم؟ انتخابات آزاد رمزیست برای همراهی دولت
مگر نمی گویید که در ایران انتخابات آزاد نیست؟! مگر نمی گویید که در انتخابات قبلی هم تقلب شد؟! مگر نمی گفتید که رأی شما گم شده است؟! مگر نمی گفتید که هیأت منتخب رهبری را قبول ندارید؟! مگر نمی گفتید که سیستم انتخابات در کشور معیوب است؟! مگر نمی گفتید که شورای نگهبان و مجاری قانونی انتخابات را قبول ندارید؟! مگر شرط و شروط نگذاشته بودید که تا فلان نشود و بهمان نشود در انتخابات شرکت نمی کنید؟! پس چه شده است که دوباره فصل انتخابات آب از لب و لوچه تان آویزان شده است؟؟!! این بار سردسته آنها شده اید که رأی ندادند و شعار نوشتند رأی ما کجاست؟! مگر دفعه ی پیش ملت کم ضایع تان کرد که دوباره هوس ضایع شدن کرده اید؟! مگر دفعه قبل رهبری تسلیم بی ظرفیتی تان شد که دوباره طمع کرده اید؟! مگر این نهال های سبز انقلاب را که روی برگهای خشک فتنه سبز زمستان 88 رویده اند را نمی بینید؟! مگر 9 دی 88 را فراموش کرده اید؟! نکند از تحمل نظام و ولایت مداری مردم، به توهمی جدید مبتلا شده اید؟! و یا سرتان زیر برف است و بصیرت مردم را نمی بینید؟! اصلاً خودتان بگویید در چه صورت به انتخاب مردم احترام خواهید گذاشت؟! چرا آزادی انتخابات را فقط در رأی به خودتان می دانستید و می دانید؟! مگر این شد شعار که اگر جز ما هرکسی انتخاب شد تقلب شده است؟! چه کسی به شما گفته بود که جز شما هرکه رییس جمهور شود انتخابات آزاد نیست؟! نکند دوباره مهدی هاشمی برایتان از لندن یا اوین نظرسنجی سازی کرده است؟! اصلاً خودتان بگویید با لفظ انتخابات آزاد از کدام هنرتان می خواهید پرده برافکنید؟!
حال که شما در این چند سال جز بیان رمز فتنه الکن شده اید، من به شما پاسخ می گویم که رمز انتخابات آزاد را چرا انتخاب کردید؛ من به شما می گویم که چرا رمز انتخابات آزاد بر تقلب در انتخابات ترجیح داده شده است: دلیلش این است تا بتوانید پایگاه های دولت را نیز راضی کنید تا آتش توپخانه شان را بر شورای نگهبان بریزند، اگر بحث تقلب مطرح می شد دولت با شما همراه نمی شد، اما وقتی انتخابات آزاد را مطرح می کنید، دولت هم پای کار است، دولتی که عزتش را پای مشایی داده است، ایمانش را هم می تواند عرضه کند و اگر چه ظاهراً موفق شدید تا این اسم رمز را بر زبان رییس جمهور نیز به نشان همراهی جاری کنید، اما بدانید که نه مشایی، نه هاشمی، نه خاتمی و نه احمدی نژاد همانطور که تاکنون نتوانستند بازهم نتوانست علیه نهادقانونی دیگر قانون را دور بزنند و این که رهبر و مردم هرگز چنین جسارتی را به هیچ دیکتاتوری نخواهد داد آن هم نهاد شورای نگهبان که امین و ناموس انقلاب است، نهادی که ورشکسته های سیاسی از کارگزارانی تا اصلاحاتی و تا انحرافی، همه آن را نشانه گرفته اند، البته همچنان دعا می کنیم تا وسوسه کنندگان و سست عنصران تسلیم شیطان نباشند و به مسیری که ولایت آنها را به آن دعوت کرده اند، بازگردند و بیش از آن برای شورای نگهبان دعا می کنیم تا در امر حساس و خطیر خویش بتوانند بر مسیر حق و قانون گام نهند. [ دو شنبه 25 دی 1391برچسب:دولت,هاشمی,اتخابات آزاد,احمدی نژاد,مشایی,شورای نگهبان,محمد رضا بنازاده ماهانی, ] [ 10:28 ] [ محمد رضا بنازاده ][
اينجا کربلاست؛ سرزميني که خداوند تمام عظمت هستي خود را در آنجا به وديعت نهاده است؛ تمامي ورودي هاي شهر کربلا ميزبان زائرين حسين است؛ 40 روز گذشته است و در اين روز همسفر زينب شده ام و به ديدار حسين(ع) آمده ام.
از آن روز تا به امروز 40 روز در سوگ ابر مردي نشستيم که حيات اسلام مديون رگ هاي پاره پاره اوست . قصه سر و نيزه، قصه لب هاي خونين و قرآن، قصه سيلي و صورت گلگون کودک غمگين و تمام حقيقت هايي که هر سال از پرده چشمان ما مي گذرد. اربعين خونين جگران به نينوا برگشتند
جـــــان بر لبشـــان رسيد تــــا برگشتند
ادامه مطلب [ پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:محرم ,امام حسین(ع),شهادت,عشق,عشق به کربلا,کربلا, ] [ 22:1 ] [ محمد رضا بنازاده ][
همه هست آرزويم كه ببينم از تو رويى
چه زيان تو را كه من هم برسم به آرزويى؟!
به كسى جمال خود را ننموده يىّ و بينم
همه جا به هر زبانى، بود از تو گفتگويى!
غم و درد و رنج و محنت، همه مستعدّ قتلم
تو ببُر سر از تن من ببَر از ميانه، گويى!
به ره تو بس كه نالم، ز غم تو بس كه مويَم
شده ام ز ناله، نالى شده ام ز مويه، مويى
همه خوشدل اين كه مطرب بزند به تار، چنگى
من از آن خوشم كه چنگى بزنم به تار مويى!
پدر
روزی پدری دست خود را روی شانه پسر خود گذاشت و گفت من قویترم یا تو؟ پسر گفت من.
پدر جا خورده و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت من.
پدر بغض کرد ودوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت من .
پدر ازجابلند شد چند قدم باناراحتی و اشک از پسرش دور شد و دوباره پرسید من قویترم یا تو؟ پسر گفت تو ...
پدر گفت چون من ناراحت شدم گفتی من قویترم ؟
پسر گفت نه آن سه باری که گفتم من از تو قویترم چون دستت روی شانه ام بود پشتم به کوهی مثل تو گرم بود اما وقتی دستت را برداشتی دیدم بی تو چیزی نیستم . . .
[ جمعه 8 دی 1391برچسب:پدر,عشق به پدر, عشق,سکسماهان, ] [ 12:59 ] [ محمد رضا بنازاده ][
دل نوشته
-یادم باشد شکوهِ فصلِ بهار پاکی از غفلتِ زمستان است نه آغاز زندگی دوباره . -یادم باشد زندگی می گذرد و ای کاش حسرتِ دیروز و غفلتِ امروزو نگاه به فردا را فراموش کنم شاید لحظه ای قدر امروز را بدانم . -یادم باشد که خوب بودن و خوبی کردن هنر نیست ٬او که خوب ترینِ عالم است خوبی را در ذاتم گذاشت که خوب باشم و خوبی کنم . -یادم باشد که همه زندگی یک امتحان است پس برای به دست آوردن هر چیزش ادعا نکنم باید به خدا التماس کنم نه اعتراض . -یادم باشد که این منم که گاهی به دنبال گناه کردنم نه گناه به دنبال من. -یادم باشد که اگر تنها شدم ٬این تنهایی دلیل وجودِ خداست نه فرصتی برای خطا . -یادم باشد که گاهی دلتنگ می شوم٬کاش دلتنگیم را به قاصدکی بگویم که برسد به دستِ دلدارِ فلک نه آنکه ارزشِ فکر کردن هم ندارد. -یادم باشد که دلم از گناه چشم سیاه می شود وقتی که چشمانم در گذر گاهِ حادثه ها٬تصویر و چهره ها تشنه ی یک نگاه ست ٬اما ای کاش پاکی نگاهم خیره به تمنای دلم نماند . -یادم باشد که من واقعا زنده ام و باید واقعی زندگی کنم نه اینکه یک مرده ی متحرک باشم . -یادم باشد اگر از غم یک اتفاق عبرت انگیز به قطره اشکی قسم خوردن تا افتادن آن بر بال فرشته ها عهد نشکنم شایددیگر ... -یادم باشد که انسان دائم الخطاست ٬پس یاد بگیرم که راهِ توبه کجاست؟ -یادم باشدعمرم مهلتِ امروزو فردایِ این هوا و نفس نیست٬ شاید همین یک لحظه ی دیگر... -یادم باشد گناه کردن آسان و توبه سخت است اما اگر صد بار توبه را شکستم باز ... -یادم باشد بخشش فقط مخصوص اوست ٬هر چند که گناهِ من بزرگ ولی بخشش او دریایی ست بیکران و هر چه راکه می دهد بر حسابِ لیاقتِ دل ماست.
حسنی نگو جوون بگو
حسنی اومد موهاشو
پسرها فرار میکردند و یه گوشه ای میخزیدند تا چغولی های مادر ، کار دستشان ندهد پسرهای عزیز کله هایشان را با نمره ۴ میزدند و مزین به لغت نامانوس کچل میشدند از تنگنای محبس تاریکی
یکدم زگرد پیکر من بشکاف دل نیست این دلی که به من دادی تنها تو آگهی و تو میدانی آه . ای خدا چگونه تو را گویم از دیدگان روشن من بستان عشقی به من بده که مرا سازد یک شب ز لوح خاطر من بزدای آه ای خدا که دست توانایت راضی مشو که بنده ناچیزی از تنگنای محبس تاریکی
با تو آغاز نکردم که روزی به پایان برسانم.
پس همسر عزیزم تا بینهایت ها دوستت دارم
[ جمعه 1 دی 1391برچسب:عشق , دوست داشتن , نفس , ماهان , ماهانی, ] [ 17:51 ] [ محمد رضا بنازاده ][ |
|
[ طراح قالب: آوازک | Theme By avazak.ir ] |