سرای عشق....

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ سرای عشق.... خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

[ یک شنبه 29 فروردين 1395برچسب:پدر, ماهانی,عشق, بنازاده,

] [ 16:50 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

سرم را از شرم اين همه بي تو بودن و بيراهه‌هايي که رفتم پايين مي‌اندازم، برای رقم زدن یک سال من به دیروزم نگاه نکن که سراپا
شرمساری است، حالم را، قلبم را، اين کم شدن فاصله‌ها بين من و خودت را درياب.

 

[ سه شنبه 8 مرداد 1392برچسب:خدا,خدایا,توبه,شرم,عشق,عشق بازی,عاشق,عاشقی,

] [ 15:19 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

[ جمعه 28 تير 1392برچسب:دوستت دارم,همسر,عاشقی,عشق,,

] [ 15:52 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

[ جمعه 28 تير 1392برچسب:تنها,عاشقی,عشق,

] [ 15:45 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

درمغز عاشق چه می‌گذرد؟ + تست عاشقی!

درمغز عاشق چه می‌گذرد؟ + تست عاشقی!
آیا شور عشق یا همان عشق رمانتیک قابل اعتماداست؟ آیا در بین همه‌ی اقوام و ملت‌ها شور عشق وجود دارد؟ آیا عشق نوعی بیماری است؟
 


ادامه مطلب

[ جمعه 28 تير 1392برچسب:شور,عشق,عاشقی,تست عاشقی,تست,روانشناسی,عاشق بودن,,

] [ 15:29 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

اثرات محبت از دیدگاه قرآن

 

اثرات محبت از دیدگاه قرآن

 

از آثار مهر و محبت پاک و عشق تابناک به خدا، بندگی و عبادت است، انسانی که عاشق خداست یقینا عاشق اطاعت از او و دلداده به اجرای فرمان ها و احکام حضرت ربوبی است.

   سبب مهر و محبت و دلدادگی و دلبستگی اگر از ناحیه حیوانیت و شهوت انسان باشد، نباید از آن انتظار آثار و حتی دوام و بقا داشت؛ این گونه مهر و محبت فقط زمینه ساز لذت گرایی بی قید و شرط و شکستن حصارهای معنوی و گاهی عامل ایجاد ننگ و عار و مزاحمت برای خود و دیگران است و چنانچه سبب مهر و محبت و دلدادگی و دلبستگی از ناحیه ایمان و انسانیت و معنویت آدمی باشد، باید از آن در دنیا و آخرت انتظار و نیز دوام و بقا داشت.

اثر مهرورزی از زبان قرآن

قرآن مجید پس از آن که در بخشی از آیه 71 سوره توبه مهرورزی مردان و زنان با ایمان را به یکدیگر مطرح می کند، در آیه بعد به سه اثر بسیار مثبت و ابدی این مهرورزی در قیامت اشاره می نماید. خدا به مردان و زنان با ایمان ( به پاداشی مهرورزیشان به یکدیگر و امر به معروف و نهی از منکر و اقامه نماز و پرداخت زکات و اطاعت از خدا و پیامبرش) بهشت هایی را وعده داده و رضایت خدا که از همه نعمت ها بزرگ تر است.

مهرورزی متقابل

از آثار مهرورزی انسان به دیگران در دنیا، مهرورزی متقابل آنان به انسان است. هنگامی که انسان غرق در محبت دیگران می شود در حقیقت یاران و دوستان فراوانی پیدا می کند که هر یک برای انسان در امور حیات و زندگی شان چون بازویی توانا هستند که موقع لزوم به سبب مهر و محبتشان نسبت به انسان به یاری و کمک انسان می شتابند و به سرعت گره از کارش می گشایند و دل آدمی را از اندوه و غصه نجات می دهند و جان را از رنج و بار مشکلات می رهانند.

عبادت و بندگی

از آثار مهر و محبت پاک و عشق تابناک به خدا، بندگی و عبادت است، انسانی که عاشق خداست یقینا عاشق اطاعت از او و دلداده به اجرای فرمان ها و احکام حضرت ربوبی است، قل ان کنتم الله فاتبعونی.. ( سوره آل عمران آیه 31 )؛ بگو اگر خدا را دوست دارید، پس مرا پیروی کنید.

محبت سبب طاعت و عبادت است، ولی ادعای محبت سبب طاعت و عبادت نیست، لذا در این آیه می خواهد بگوید اگر خدا را دوست دارید و به او عشق می ورزید نتیجه اش پیروی از من است که مبلغ رسالت او هستم و از سوی او پیام وحی را به شما ابلاغ می کنم این که ادعا می کنید ما خدا را دوست داریم ولی در مقام عبادت و اطاعت نیستید دلیل بر این است که چیزی را به زبان جاری می کنید که دل شما از آن تهی و خالی است. محبت و عاشق واقعی سراپا مطیع معشوق و گوش به فرمان اوست و از شنیدن فرمان معشوق و اجرای آن فرمان با همه وجود لذت می برد.

اصحاب حضرت امام حسین (ع) در معرفت و آگاهی و یاری دین و عشق به عبادت و شهادت برترین نمونه در همه روزگاران و قرون و اعصار هستند. حضرت امام باقر (ع) می فرمایند: امیر المومنین (ع) با گروهی اندک از مردم از لشکریانش در مسیر صفین بیرون آمد تا نزدیک زمین کربلا، پیشاپیش آنان قرار گرفت و در مکانی شروع به گردش و طواف کرد و فرمود: دویست پیامبر و دویست فرزند پیامبر که همه از شهیدان هستند در این جا به قتل رسیده اند. این مکان محل استراحت شتران کاروان کربلا و جای افتادن عاشقان است، آنان شهیدانی هستند که گذشتگان در بزرگی وعظمت از آنان پیش نجویند و آیندگان به آنان نرسند.

[ پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:مهر,محبت,عشق,عاشقی,قرآن,

] [ 15:43 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

سلام.سلامی از صمیم قلب خدمت همه ی شما دوستان عزیز....

میخوام یه کم دردودل کنم از یه نفر که خیلی رنج دوران خورده...خیلی نامردی ها رو تا الان دیده...میخوام ازکسی براتون بگم که پرپر شدن دوستاش رو از نزدیک دیده...میخوام از کسی بگم که داره مثل گل؛توی این هوای آلوده پژمرده و پرپر میشه...میخوام از کسی بگم که از جون خودم بیشتر دوستش دارم...

دوستان عزیز جنس درد و دل من با بعضی درد و دل ها فرق میکنه...

  میخوام از کسی بگم که نمونه والای فداکاری و گذشته، کسی که توی جبهه وقتی شیمایی زدن ماسک خودشو و در آورد داد به دوستش و خودش.....
 

چند بار ترکش خورد و زخمی شد آخ نگفت محکم تر از قبل برای دفاع از سرزمین و کشورش برگشت....

وقتی برگشت پیش خانواده و بچه هاش یه چند تا یادگاری براشون آورده بود: چندتا ترکش و یکمی سرفه های نفس گیر و تاول روپوست که به خاطر نقل و نباتای شیمیایی بود که بعثی ها رزمنده ها رو مهمون میکردن، ولی بازم آخ نگفت...

مردی بود برای خودش یه خانواده رو می چرخوند! ولی آروم آروم تازه اثرات شیمیایی شدن خودشو نشون داد نمیدونم نامردا چی به خورد رزمنده ها دادن که اینجوری نفس گیر شده بود....

اینقدری بود که یه مرد و از پا درآره.....

آره عزیزان میخوام از کسی بگم که وقتی از دوستاش برام حرف میزنه اشک تو چشاش حلقه میزنه...وقتی عکس اونارو بهم نشون میده یه آهی ازته قلبش بلند میشه وکل فصارو میگیره...

وقتی از مظلومیت شهید محمدعلی محمد آبادی برام میگه رنگش عوض میشه...نمیدونم چرا وقتی از وداع آخرش با این شهید بزگوار میگه؛بغض گلوی نازش رو میگیره؟

وقتی از شهید حاج احمدامینی میگه سکوت میکنه و فقط به عکس این شهید نگاه میکنه...

آره میخوام از کسی بگم که حتی دنبال جانبازی و پرونده ی جبهه اش نرفت...ویا به من اجازه نداد که برم دنبالش برای معافیت خدمتم ویا برای دانشگاه وکنکورم...آره اجازه نداد...شاید الان شما میگید که داره دروغ میگه...نه دوستان دروغم چیه؟باور کنید اجازه نداد؟هر وقت ازش می پرسیدم چرا؟سکوت میکرد و میگفت:از خدا بخواه نه از بنده ی خدا....

رفت وبدون هیچ ادعایی...مونده و داره میسوزه بدون هیچ گله وشکایتی...داره آب میشه از درد بدون هیچ آخ گفتنی....

بعضی وقتا تو تنهایی از خودم میپرسم:چرا آخه؟چرا بابای من؟

هر وقت این سوالا ذهنمو پر میکنه با یه جمله خودمو آروم میکنم و میگم: برای خدا رفته...پس خفه شو سوال بی جا نپرس...
 

آره دوستان بابای من رفت برای عزت و سربلندی و ناموس این جامعه....

فقط تنها چیزی باعث میشه تا اون زبان مبارکش رو باز کنه و از این روزگار گله کنه و آه بکشه؛این است که بی وفایی بعضی دوستاش رو میبنه ومیگه این همون های بودند که با چشاشون؛ ریختن خون پاک ترین آدم ها رو دیدند...وقتی میبینه که دارند واسه پست و مقام و قدرت چه دروغ هایی میگن سینه اش پر از آه میشه...وقتی میبینه واسه قدرت به سر وکله ی همدیگه می پرندشروع به گریه کردن میکنه و میگه: اینا چشون شده..اینا هدفشون رو چه زود فراموش کردند...اینا چرا امام (ره) و شهدارو به این زودی فراموش کردند؟؟؟اینا چرا در عوض به هم پریدن رهبر رو یاری نمکنن تا این پرچم رو به دست صاحب اصلی بدن؟؟؟وچرا و هزار چراهای دیگه رو با خود زمزمه میکنه و ناله وگریه....

آره دوستان برای اولین بار در این وب دارم در مورد این حرفا باشماها درد ودل میکنم...نمیدونم چرا اما خیلی دلم گرفته...دلم از این گرفته که چه زود بابای من وامثال بابای من رو فراموش کردند...بیخیال اونا واسه خدا رفتند پس خفه شو محمد رضا خفه....

فقط در آخر

 ما در قبال خون ریخته شده شهدا مسئولیم اگه اونا نبودن الان منی وجود نداشت تویی وجود نداشت که راحت

بشیینه اینجا و هوای آزادی رو تو ریه هاش پر کنه....
شهدا منتظرن....

 

خانم‌ها کیف دستی دارند، بعضی از آقایان هم دارند. توی کیف دستی خانم‌ها از شیر مرغ تا جان آدمی‌زاد پیدا می‌شود. اما توی کیف دستی آقایان معمولا به جز چند تا کارت شناسایی و یک دسته‌چک و مقداری پول چیز دیگری یافت نمی‌شود.

اغلب مردها وقتی مشغول تماشای تلویزیون یا صحبت با تلفن می‌شوند، انگار توی این عالم نیستند. نه اتفاقات دور و برشان را خوب می‌بینند و نه حرف‌ها را درست می‌شنوند. اما خانم‌ها، ماشاءالله مولتی‌پلیرند! هم‌زمان که آموزش گلسازی را نگاه می‌کنند، هم با تلفن صحبت می‌کنند و هم غذا درست می‌کنند؛ در حالی که توی ذهنشان دارند تدارک مهمانی فردا را هم می‌بینند!

انگار خانم‌ها کلا شلوغ‌پلوغ‌ترند نسبت به آقایان. هم دور و برشان، هم خودشان. چشم‌هایشان دائم در حال گردش است؛ فکرشان مرتب در حال فعالیت است و فک‌شان هم که ماشاءالله!

آقای جان گری، نویسنده‌ی کتاب معروف «مردان مریخی، زنان ونوسی»، معتقد است که همه‌ی این‌ها به خاطر تفاوت دید زن و مرد است. زن‌ها یک دید باز دارند که مثل رادار عمل می‌کند و شعاع زیادی از اطرافشان را پوشش می‌دهد؛ ولی مردان، دیدی متمرکز دارند که مثل لیزر است! و درست به همین دلیل است که زنان، برعکس اغلب مردان، در آن واحد می‌تواند به موضوعات مختلفی توجه کنند.

یک مرد در محیط کار با حواس متمرکزتری به انجام وظیفه می‌پردازد و درست به همین دلیل تمرکزگرایی‌اش است که گه‌گاه درگیر‌ی‌های محیط کار را به خانه می‌آورد و تا مشکل کاری‌اش حل نشود، خرید منزل را فراموش می‌کند، تاریخ تولد همسرش را از یاد می‌برد و یادش می‌رود که بچه‌اش را از مدرسه بیاورد و خلاصه خلق همه را تنگ می‌کند.

این که در اسلام مدیریت خانه به زن سپرده شده است، کاملاً منطبق بر همین خصلت است. زن حواسش حسابی به همه چیز است؛ از مسائل مربوط به خانه و رفت و روب و شست‌وشو گرفته، تا مسائل و مشکلات و مایحتاج بچه‌ها و جلسه‌ی اولیاء و مربیان مدرسه‌شان و رسیدگی به همسر و دوختن دکمه‌ی کت او و پرداخت قبوض آب و برق و تلفن و قسط خانه و مهمانی فردا شب و در آخر هم رسیدگی به خودش.

حالا به همه‌ی این‌ها، اضافه کنید مشکلات و درگیری‌های محیط کار یک زن شاغل را. با این دید بازی که زن دارد، حواسش هم به مسائل ریز و درشت خانه است، هم به مسائل کوچک و بزرگ محیط کار. زن از این حیث، انرژی زیادی صرف می‌کند.

داشتم فکر می‌کردم، از این بابت، زن‌ها چقدر باید تحت فشار باشند. درست است که بعضی شرایط کنونی، به گونه‌ای است که برخی زنان را ناچار از کار کردن کرده است، اما خدایی‌اش، خدا هوای زن را داشته است که کسب درآمد را برعهده‌ی او نگذاشته است.

هنوز مانده تا فمینیست‌ها بفهمند با این حرف‌ها و شعارهایشان، چقدر بر مسئولیت‌ها و مشغله‌های زنان اضافه کرده و چقدر فکر و ذهن آن‌ها را آشفته کرده و تا چه میزان آسایش و آرامش را از آن‌ها سلب کرده اند. هنوز مانده تا بفهمیم زندگی مدرن چه بر سر ما زن‌ها آورده است!

[ دو شنبه 24 تير 1392برچسب:زن,مرد,مردان مریخی,زنان ونوسی,عشق,زندگی ,

] [ 13:37 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

چشمه ها در جاری شدن و علف ها در سبز شدن معنی پیدا میکنند
کوه ها با قله ها و دریا ها با موج ها زندگی پیدا میکنند
و همه ی انسان ها با عشق …
پس بار خدایا بر من رحم کن
بر من که میدانم ناتوانم رحم کن
باشد که لباس فاخری بر تن نداشته باشم
باشد که حتی دست و پایی نداشته باشم
و حتی من نباشد …
اما نباشد لحظه ای که در قلبم”عشق” نباشد !

[ شنبه 15 تير 1392برچسب:خدایا,خدا,عشق,راز,نیاز,

] [ 22:37 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

عصر یک جمعه دلگیر،دلم گفت بگویم بنویسم

که چرا عشق به انسان نرسیده است؟

چرا آب به گلدان نرسیده است؟

چرا لحظه ی باران نرسیده است؟

و چرا هیچ کسی در این خشکی دوران به لبش جان نرسیده است،

به ایمان نرسیده است

وهنوزم که هنوز است ...

غم عشق به پایان نرسیده است.؟!

بگو حافظ دلخسته ز شیراز بیاید

بنویسد که هنوزم که هنوز است..

چرا یوسف گمگشته به کنعان نرسیده است؟

وچرا کلبه ی احزان به گلستان نرسیده است؟

دل عشق ترک خورد،گل زخم نمک خورد، زمین مرد،

زمان بر سر دوشش غم واندوه به انبوه فقط برد،

زمین مرد، زمین مرد.

خداوند گواه است که دل چشم به راه است ،

و درحسرت یک پلک نگاه است.

ولی حیف نصیبم فقط آه است

و همین آه خدایا برسد کاش به جایی،

برسد کاش صدایم به صدایی…

عصر این جمعه ی دلگیر وجود تو کنار دل هر بی دل آشفته شود حس،

تو کجایی گل نرگس؟!

به خدا آه نفس های غریب تو که آغشته به حزنی است ،

زجنس غم وماتم ،زده آتش به دل عالم و آدم …

[ پنج شنبه 26 بهمن 1391برچسب:امام زمان (عج),گل نرگس,جمعه,عشق,غم عشق,

] [ 18:6 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

بار خدایا از کارهایی که کرده ام به تو پناه می برم از جمله :
از این که حسد کردم...


از این که تظاهر به مطلبی کردم که اصلاً نمی دانستم...

از این که زیبایی قلمم را به رخ کسی کشیدم....

ازاین که دل بعضی افراد رو شکستم...

از این که قدر بعضی افراد رو ندونستم....

از این که در غذا خوردن به یاد فقیران نبودم....

از این که مرگ را فراموش کردم....


از این که در راهت سستی و تنبلی کردم....


از این که عفت زبانم را به لغات بیهوده آلودم.....


از این که در سطح پایین ترین افراد جامعه زندگی نکردم....

از این که منتظر بودم تا دیگران به من سلام کنند....


از این که شب بهر نماز شب بیدار نشدم....



[ شنبه 21 بهمن 1391برچسب:توبه نامه محمد رضا بنازاده ماهانی,عشق,عاشقانه,سرای عشق,

] [ 11:2 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

اينجا کربلاست؛ سرزميني که خداوند تمام عظمت هستي خود را در آنجا به وديعت نهاده است؛ تمامي ورودي هاي شهر کربلا ميزبان زائرين حسين است؛ 40 روز گذشته است و در اين روز همسفر زينب شده ام و به ديدار حسين(ع) آمده ام.

از آن روز تا به امروز 40 روز در سوگ ابر مردي نشستيم که حيات اسلام مديون رگ هاي پاره پاره اوست . قصه سر و نيزه، قصه لب هاي خونين و قرآن، قصه سيلي و صورت گلگون کودک غمگين و تمام حقيقت هايي که هر سال از پرده چشمان ما مي گذرد.

اربعيني با دختر کوچک امام حسين (ع) مهر را در آغوش گرفتيم، ناله زديم و درد دل گفتيم و شکوه ها روانه کرديم . اربعيني از عمق جان فرياد حسين کشيديم، بر سينه زديم و خنده را حرام کرديم ....

کربلا.....

اين خارستان خشک و بي آب درياي انسانيت و کمال است اما قواص قهار مي طلبد.

قريب به 40 روز از غروب غم فزاي شهادت شقايق ها مي گذرد و اينک از صداي شوم شلاق خزان بر پيکر آلاله ها، اربعيني مي گذرد.

 

اربعين خونين جگران به نينوا برگشتند

جـــــان بر لبشـــان رسيد تــــا برگشتند



ادامه مطلب

[ پنج شنبه 14 دی 1391برچسب:محرم ,امام حسین(ع),شهادت,عشق,عشق به کربلا,کربلا,

] [ 22:1 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

با تو آغاز نکردم که روزی به پایان برسانم.

 

با تو آغاز نکردم که روزی به پایان برسانم.


عاشقت نشدم که روزی از عشق خسته شوم.


با تو عهد نبستم که روزی عهدم را بشکنم.


همسفرت نشدم که روزی رفیق نیمه راهت شوم.


همنفست نشدم که روزی عطر نفسهایم را از تو دریغ کنم.


و با یاد تو زندگی نمیکنم که روزی فراموشت کنم.


با تو آغاز کردم که دیگر به پایان نیندیشم.


عاشقت شدم که عاشقانه به عشق تو زندگی کنم.


با تو عهد بستم که با تو تا آخرین نفس بمانم.


همسفرت شدم که تا پایان راه زندگی با هم باشیم.


همنفست شدم که با عطر نفسهایت زنده بمانم.


و با یادت زندگی میکنم که همانا با یادت زندگی برایم زیباست.


همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ،


از آغاز تا به امروز عاشقانه با تو مانده ام ای همسفر من در جاده های نفسگیر زندگی.


اگر در کنار من نباشی با یادت زندگی میکنم ،


آن لحظه نیز که در کنارمی با گرمی دستهایت و نگاه به آن چشمان زیباست زنده ام.


ای همنفس من بدون تو این زندگی بی نفس است ،


عاشق شدن برایم هوس است و مطمئن باش این دنیا برایم قفس است.


با تو آغاز کرده ام که عاشقانه در دشت عشق طلوع کنم ، طلوعی که با تو غروبی را نخواهد داشت.


و همچنان لحظات زیبای با تو بودن میگذرد ، لحظه هایی سرشار از عشق و محبت.


با تو بودن را میخواهم نه برای فرداهای بی تو بودن.


با تو بودن را میخواهم برای فرداهای در کنار تو بودن.


با تو بودن را میخواهم برای فرداهای عاشقانه تر از امروز.

 

 

 پس همسر عزیزم تا بینهایت ها دوستت دارم

 

 

[ جمعه 1 دی 1391برچسب:عشق , دوست داشتن , نفس , ماهان , ماهانی,

] [ 17:51 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 

 

زن نصف شب از خواب بیدار می‌‌شود و می‌‌بیند که شوهرش در رختخواب نیست،

ربدشامبرش را می‌‌پوشد و به دنبال او به طبقه ی پایین می‌‌رود،و شوهرش در آشپزخانه نشست بود

در حالی‌ که یک فنجان قهوه هم روبرویش بود . در حالی‌ که به دیوار زل زده بود در فکری عمیق فرو رفته بود…

زن او را دید که اشک‌هایش را پاک می‌‌کرد و قهوه‌اش را می‌‌نوشید…

زن در حالی‌ که داخل آشپزخانه می‌‌شد آرام زمزمه کرد :
“چی‌ شده عزیزم؟ چرا این موقع شب اینجا نشستی؟”

شوهرش نگاهش را از قهوه‌اش بر می‌‌دارد و میگوید :

هیچی‌ فقط اون موقع هارو به یاد میارم، ۲۰ سال پیش که تازه همدیگرو ملاقات می‌‌کردیم، یادته؟

زن که حسابی‌ تحت تاثیر احساسات شوهرش قرار گرفته بود، چشم‌هایش پر از اشک شد

گفت: “آره یادمه…”

شوهرش به سختی‌ گفت:

_ یادته که پدرت ما رو وقتی‌ که رو صندلی عقب ماشین بودیم پیدا کرد؟

_آره یادمه (در حالی‌ که بر روی صندلی‌ کنار شوهرش نشست…)

_یادته وقتی‌ پدرت تفنگ رو به سمت من نشون گرفته بود و گفت

که یا با دختر من ازدواج میکنی‌ یا ۲۰ سال می‌‌فرستمت زندان ؟!

_آره اونم یادمه…

مرد آهی می‌‌کشد و می‌‌گوید: اگه رفته بودم زندان الان آزاد شده بودم

 

(البته با عرض معذرت خواهی از همسر عزیزم....بخدا دوستش دارم...میمیرم واسش...الان پنج سال وپنج ماه وشانزده روزه که باهم ازدواج کردیم که هر روز عشقم بهش بیشتر میشه)

[ پنج شنبه 30 آذر 1391برچسب:زن وشوهر,عشق,همسر, دوست داشتن,ماهانی,ماهان,

] [ 12:16 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

[ جمعه 17 آذر 1391برچسب:عشق,از ازل,تا ابد, ماهان,

] [ 13:27 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

سلام به همه ی شما دوستان عزیز

 

میدونید بهترین چیز، تو یه زندگیه مشترک چیست؟

 

به نظر من اعتمادی است که بین زن وشوهر باید باشد....اگه دونفر بینشون عشق ومحبت و اعتمادباشه دیگه

هیچی نمیتونه اون رو بهم ریخت...آره باید به هم دیگه اعتماد داشته باشن...میخوام ازاین فرصت از خانمم

تشکر کنم که با بزرگواری خودش بهم اعتماد داشته وداره.

چند روز پیش با بعضی از دوستام داشتم درباره ی اعتماد حرف می زدیم که یکی از اونا گفت اعتماد بیش از

حد هم خوب نیس اما من گفتم اتفاقا خیلی خوبه..اما اگه اومدیم یه اتفاقاتی افتاد که یکی خیانت کرد چیزی از

طرف مقابل کم نمیشه چون اون طرف وظیفه اش رو انجام داده فقط اونی که خیانت کرده شعور و ظرفیت

خودش رو نشون داده.. به هر حال به نظر من اعتماد چیزی است که باید بین یه زن وشوهر باشه تا بتونن به

همدیگه تکیه کنن...آخه یه مرد غیر از خدا ،چیزی دیگری غیر از همسرش ؛که زندگیشه نداره

وبالعکس...اعتماد چیزی است که دو طرف میتونن حرف هاشون رو به سادگی بهم بزنن.مثل یه محافظی است

که نمیذاره عشق بین دو نفر از بین بره...از خدا میخوام همیشه مواظبم باشه تا به اعتماد زندگیم خیانت

نکنم...خدایا ممنونتم که بهترین هدیه ی خودت رو بهم دادی که اونم چیزی نیست غیر از یه همسر خوب و

دلسوز و مهربون و با محبت وباشعور و همدل....

خدایا ممنون

[ جمعه 10 آذر 1391برچسب:اعتمادوهمسر خوب,عشق,زندگیه خوب,محمد رضا بنازاده ماهانی,

] [ 20:39 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

[ چهار شنبه 1 آذر 1391برچسب:عشق,عشق یعنی,محمدرضا بنازاده ماهانی,,

] [ 23:10 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

از استادی پرسیدﻧﺪ :ﺁﯾﺎ ﻗﻠﺒﯽ ﮐﻪ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺑﺎﺯ ﻫﻢ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ ﻋﺎﺷﻖ

ﺷﻮﺩ؟

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﮔﻔﺖ : ﺑﻠﻪ ﻣﯽ ﺗﻮﺍﻧﺪ.

ﭘﺮﺳﯿﺪﻧﺪ :ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﺗﺎﮐﻨﻮﻥ ﺍﺯ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻩ ﺍﯾﺪ؟ ..

ﺍﺳﺘﺎﺩ ﭘﺎﺳﺦ ﺩﺍﺩ :ﺁﯾﺎ ﺷﻤﺎ ﺑﺨﺎﻃﺮ ﻟﯿﻮﺍﻥ ﺷﮑﺴﺘﻪ ﺍﺯ ﺁﺏ ﺧﻮﺭﺩﻥ

ﺩﺳﺖ ﮐﺸﯿﺪﻩ ﺍﯾﺪ؟؟؟؟؟؟

[ پنج شنبه 25 آبان 1391برچسب:عشق,عشق از محضر استاد,قلب شکسته,محمد رضا ماهانی,

] [ 10:17 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

 
قلبم را دادم به تو که عشق منی ، با تو آمدم، آمدم تا جایی که تو میخواهی،

با تو می آیم ، می آیم به هر جا که بروی ، با تو میروم ، میروم هر جا که بروی....

همه جا با توام ، نیست جایی که بی تو باشم ،

نیست هوایی که بی تو نفس کشیده باشم

نیست یادی در قلبم جز یاد تو ، نیست مهری جز مهر تو در دلم

چشمانم هنوز غرق نگاه زیبای تواند،

آنچه پنهان است در پشت نگاهت دنیای عاشقانه من است

همه جا با توام ، آنجا و اینجا در قلبم ، اینجا و آنجا در قلبت ،

می تابم و و میتابی ، میمانم و میمانی، میدانم و میدانی

که چقدر هم تو مرا دوست داری ، هم من دیوانه توام...

چه خوب میفهمی در دلم چی میگذرد ،

چی خوب معنا میکنی نگاهم را ، چه عاشقانه میشنوی حرفهایم را

پاسخ دل گرفته ام را با عشق میدهی، وقتی دلتنگم ،

خبر داری از دل تنگم ، وقتی تشنه دیدارم ، سیراب میکنی مرا عشقم

همه جا با همیم ، نیست جایی که بی تو باشم ، نیست راهی که بی تو رفته باشم..

همه جا خاطره ، همه جا عشق ، همه جا عطر حضور تو ،

جایی نیست که نباشد عطر نفسهای تو

همه جا خاطره ، جایی نیست که نمانده باشد یادی از تو....

تویی که جان داده ای به تنم و این یاد تو است که نفس میدهد

به این تنی که روحش در وجود تو است

روح عشق در وجودمان، این است روزهای زندگی مان ،

با عشق روزمان شب میشود و با یاد هم شبهایمان را سر میکنیم...

همه جا با توام ، تو اینجا همیشه در قلبمی و

من آنجا باز هم به عشقت نفس میکشم...

[ چهار شنبه 24 آبان 1391برچسب:عشق,دوتا عاشق دیوونه,عشق محمد رضا بنازاده ماهانی,,

] [ 17:53 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

هر جا ایمان باشد,عشق هست



هر جا عشق باشد,آرامش هست



هر جا آرامش باشد,خدا هست



هر جا خدا باشد,به چیز دیگری نیاز نیست

[ شنبه 12 آبان 1391برچسب:عشق,,

] [ 19:14 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]