سرای عشق....

با سلام ... ورود شمارا به وبلاگ سرای عشق.... خوش آمد میگویم ... برای مشاهده کامل مطالب از آرشیو مطالب وبلاگ استفاده کنید.

پایگاه اطلاع‌رسانی KHAMENEI.IR در ایام ماه مبارك رمضان، به صورت روزانه توصیه‌های
كاربردی رهبر انقلاب درباره نماز، نهج‌البلاغه، قرآن و معنویت كه در بیاناتشان به
آن پرداخته‌اند را به ترتیب در سه دهه ایام ماه مبارك رمضان منتشر می‌نماید.
*
* *

در باب صبر شنيده‌ايد، معروف است، روايات متعددى هم دارد كه صبر در سه
عرصه است: صبر بر طاعت، صبر از معصيت، صبر در مصيبت. اين، روايات فراوانى دارد و
شنيده‌ايد.

صبر بر طاعت يعنى وقتى كه يك كار لازم را، يك كار واجب را، يك
امر عبادى را، اطاعت خدا را ميخواهيد انجام بدهيد، از طولانى شدن آن ملول و خسته
نشويد؛ ميان راه رها نكنيد. حالا مثلاً در امور عبادى ظاهرى، شخصى، فرض كنيد كه
فلان نماز مستحبى كه طولانى است، يا از فلان دعاى طولانى انسان خسته نشود؛ اين صبر
بر اطاعت يعنى اين. از ادامه‌ى روزه‌ى ماه رمضان، از ادامه‌ى توجه به خدا در
نمازهاى واجب و فرائض، از توجه به قرآن، انسان ملول نشود؛ خسته نشود. اين صبر بر
طاعت است.

صبر از معصيت يعنى در مقابل معصيت، كف نفس كردن، باز همان
استقامت، باز همان استحكام. در مقابل اطاعت، استحكام آن‌جور است؛ در مقابل معصيت
استحكام به اين است كه انسان جذب نشود، اغوا نشود، تحت تأثير شهوات قرار نگيرد. يك
جا شهوت جنسى است، يك جا پول است، يك جا مقام است، يك جا محبوبيت و شهرت است؛ اينها
همه شهوات انسانى است. هر كسى يك جور شهوتى دارد. اينها انسان را به خودش جذب نكند
در وقتى كه در راه رسيدن به آن، يك عمل حرامى وجود دارد. مثل بچه‌اى كه براى رسيدن
به آن ظرف شيرينى مثلاً، حركت ميكند، ديگر وسط راهش پارچ آب هست، ليوان هست، ظرف
چينى هست، متوجه نيست؛ ميزند، ميشكند. انسانى كه مجذوب گناه شد، اينجورى است. نگاه
نميكند كه بر سر راهش چه هست. اين خطرناك است؛ چون انسان غافل هم هست. انسان در آن
حال متنبه نيست، ملتفت نيست، غفلت دارد؛ از اين بى‌توجهىِ خودش غافل است. بچه ملتفت
نيست كه «ملتفت نيست»؛ توجه ندارد كه به اين پارچ آب يا به اين ظرف چينى يا به اين
گلدان قيمتى دارد بى‌توجهى ميكند. به نفس اين بى‌توجهى، بى‌توجه است. لذاست كه خيلى
بايد چشممان را باز كنيم؛ احتياط كنيم كه دچار اين غفلت مضاعف نشويم. اين صبر از
معصيت است.

صبر در مصيبت هم كه معنايش اين است كه حوادث تلخى براى انسان
پيش مى‌آيد؛ فقدانها، فراغها، مرگ و ميرها، دست‌تنگى‌ها، بيمارى‌ها، دردها، رنجها و
از اين قبيل حوادث تلخ. اين حوادث انسان را در هم نشكند، خيال نكند كه دنيا به آخر
رسيده است. اين سه عرصه براى صبر است كه هر سه عرصه هم داراى اهميت است. اينكه
فرمود: «اولئك عليهم صلوات من ربّهم»، در واقع خداى متعال براى همه‌ى اينها صابر را
مورد صلوات و رحمت خود قرار داده است.

يك نكته‌اى كه در اينجا وجود دارد،
اين است كه اين سه عرصه گاهى در مسائلِ صرفاً شخصى است، مثل همين مثالهائى كه به
ذهن مى‌آيد و همه ميدانيم و عرض شد؛ گاهى در مسائل غير شخصى است؛ مسائل اجتماعى،
مسائل عمومى، يا به تعبير ديگر، مسائلى كه سر و كار دارد با سرنوشت يك مجموعه؛ يك
امت، يك ملت، يك كشور. فرض بفرمائيد آن اطاعتى كه انسان بايد بر آن پا بفشارد،
اطاعتى است كه اگر آن را انجام بدهيم يا ندهيم، به سرنوشت يك كشور ارتباط پيدا
ميكند. فرض بفرمائيد اطاعت جهاد فى سبيل‌اللَّه مثلاً، در دوران دفاع مقدس. رفتن به
جبهه يك اطاعت بود ديگر. ايستادگى در امر دفاع از كشور و دفاع از نظام يك امر لازم
و يك اطاعت بود. ايستادگى بر دفاع چيزى نبود كه فقط مربوط به شخص خود انسان باشد.
هر رزمنده‌اى كه ميرفت، در واقع داشت سرنوشت كشور را با رفتن خود و ايستادگى خود
رقم ميزد. يك وقت اطاعت اين جور است. يا فلان كار بزرگ را كه شما نماينده‌ى مجلسيد
يا وزيريد يا مديريد يا نظامى هستيد يا در يك مؤسسه‌ى فرهنگى مشغول كاريد - هر
كدامى در هرجا كه مشغول كار هستيد - و اقدام لازمى را بايد انجام بدهيد، اين اقدام،
اطاعت است؛ اطاعت خداست؛ خدمت به بندگان است. اين يك جهتِ اطاعت به خدا، وظيفه‌ى در
نظام اسلامى است. اين هم يك جهت ديگر اطاعت از خدا. مأمورين اين دستگاه، اين نظام
الهى، كارهائى كه انجام ميدهند، وظائف الهى است كه دارند انجام ميدهند؛ از صدر تا
ذيل. اگر چنانچه از اين كار شما خسته شديد - مأمور انتظامى هستيد، خسته شديد؛ مأمور
اقتصادى هستيد، خسته شديد؛ مأمور امنيتى هستيد، خسته شديد؛ مأمور سياسى هستيد، خسته
شديد - اين بى‌صبرى است. اين خلاف توصيه‌ى «واستعينوا بالصّبر و الصّلاة» است. به
صبر استعانت كنيد و از صبر كمك بگيريد.

يا يك چيزى كه معصيت است. معصيتى
كه تبعه‌ى آن، دنباله‌ى زشت و ناخوشايند آن فقط دامنگير شخص شما نميشود. «و اتّقوا
فتنة لا تصيبنّ الّذين ظلموا منكم خاصّة». گاهى يك چيزهائى است كه انسان يك حركت
خلافى را انجام ميدهد، يك حرف نابجائى را ميزند، يك اقدام نابجائى را ميكند، يك
امضاى نابجائى را ميكند - ما مسئولين وضعمان اين‌جور است - كه تبعاتش دامنگير يك
كشور يا يك جماعتى از كشور يا يك قشر ميشود. اين شد گناه. اينجا صبرِ از معصيت،
معناى عظيمترى پيدا ميكند. اين صبر با آن صبرى كه شما مثلاً در مقابل يك رشوه قرار
گرفته‌ايد، صبر ميكنيد و رشوه را نميگيريد، فرق ميكند. اين بسيار كار ممدوحى است،
بسيار كار بزرگى است؛ اما يك صبر در مقابل يك گناه شخصى است. از اين بالاتر، صبر در
مقابل گناهى است كه اين گناه فقط دامن شخص را نميگيرد، دامن مجموعه را ميگيرد. پس
صبرِ از معصيت، چنين ميدانى دارد.

صبرِ بر مصيبت هم همين‌جور است. مصائب
گاهى مصائب شخصى انسان است، گاهى مصائب عمومى است. الان فرض بفرمائيد مسئولين كشور
با توطئه‌هاى گوناگون، با تهمتها، با بدگوئى‌ها، با اهانتها و افتراهاى صريح
مواجهند؛ مى‌بينيد ديگر توى اين مجموعه‌ى عظيمِ ارتباطات بين‌المللى و اين خبرها و
رسانه‌ها و نوشتارها و گفتارها، چقدر حرف زده ميشود. عليه اسلام جداگانه؛ يعنى عليه
جمهورى اسلامى به خاطر اسلام، عليه جمهورى اسلامى به خاطر انقلاب؛ عليه جمهورى
اسلامى به خاطر تك تك آرمانهاى نامطلوبِ از نظر استكبار؛ و عليه جمهورى اسلامى به
خاطر بعضى از اشخاصى كه در جمهورى اسلامى هستند كه آنها نمى‌پسندندشان. يعنى عليه
جمهورى اسلامى از طرق مختلف، به جهات مختلف اين تهاجمات هست. خوب، اينها مصيبت است،
صبر كردنش هم آسان نيست. بعضى از سران و مسئولان دنيا كه ما آنها را از نزديك
ديده‌ايم و از حالات بعضى‌شان شنيده‌ايم، هستند كه اينها گاهى يك زوايه‌ى بسيار
بازى پيدا ميكنند از اهداف و خط مستقيمى كه به خيال خودشان ترسيم كردند؛ فقط به
خاطر همين مسائل و ملاحظات بين‌المللى و اهانتهاى بين‌المللى. تحمل اينها برايشان
سخت است. پس اين هم صبر در مصيبت.

بنابراين صبر را با همه‌ى اهميتى كه
دارد در اين سه عرصه، يك بار در مسائل شخصى بايد ملاحظه كرد - كه مهم است و من و
شما بيشتر از ديگران بايد به آن اهميت بدهيم - يك بار در عرصه‌ى مسائل اجتماعى و
سياسى و عمومى و ملى و همگانى كه آن مخصوص من و شماست؛ يعنى مبتلا به آحاد مردم
نيست؛ آنها اينجور چيزهائى ندارند؛ مال ماهاست؛ مال من است، مال شماى دولتى است،
مال شماى قضائى است، مال شماى نماينده‌ى مجلس است، مال مسئولين است. در هر دو
مرحله، در هر دو سطح بايستى اين سه عرصه را مورد نظر قرار داد و از صبر كمك گرفت؛
از صبر استعانت كرد.

[ پنج شنبه 17 مرداد 1392برچسب:رهبری,آقای خامنه ای,ایران,صبر,اخلاق,معنویت,قرآن,نهج البلاغه,معرفت,

] [ 16:29 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]


 سپاس خداوندي را که اول همه آثار هستی اوست و قبل از او اولی نبوده و آخر است.

ن وَالْقَلَمِ وَمَا يَسْطُرُونَ

ن، سوگند به قلم و آنچه (با آن) مي‌نگارند!


 


 



گفتم کدام راه نزديک تر است و کدامين راه مرا به مقصد مي‌رساند ؟

گفت: مگر بين دل و صاحب دل فاصله‌اي هست؟

و آنگاه فهميدم، تو هستی در تار و پود لحظه لحظه‌های زندگی‌ام

مهربان یار، نیکو انیس و ماه بی مثال من، جفا کردم و وفا دیدم!

دیده به روی تو بسته‌ام و درهاي عفو را به رویم باز کردي!

از صبرت همين بس که مرا تحمل و از رحمتت نيز همين بس که به بنده حقير ناسپاست روزي عنايت کردي!

از مغفرتت همين بس که به من اجازه عذرخواهي و بازگشت را مي‌دهي و از کرامتت همين بس که بي توقع نيازم را اجابت مي‌کني!

از سميع بودنت همين بس که هميشه و هميشه گوش دل براي تسکين دردهايم هستي و از ستار بودنت همين بس که آبرويم را هميشه حفظ کردي!

اشک انابه، التهاب نگاهم را ببین و سلام صمیمی مرا دوباره بپذیر و نامه ضیافتت را از من دریغ مدار!


 


 



با تو مي‌گويم ....

که با من از كرم و عدل خود رفتار کن اما اگر به استحقاق من نيم نگاهي بياندازي فنا شده‌ام و نالايق و شايستگي جز آتش خشمت ندارم.

چه شب‌هایی گذشت و پاهای خسته من راه صبح را نیافت

آخر هميشه دير آمده‌ام، دير رسيده‌ام اما تو مهربان من هرگز مرا براي اين دير رسيدن‌ها مواخذه نکردي.

مي‌خواهم بيايم، مي‌خواهم حضور داشته باشم، می‌خواهم تمام وقت و بی‌وقتی‌ها را دست به سر کنم و کوله بار عاشقی ببندم!

اينبار ميخواهم به موقع بيايم و خودم را زودتر از همه برسانم.

چه قدر انتظار کشيدم، پياده به دنبال زمان دويدم براي به مقصد رسيدن

با طلوع رجب کارت دعوت‌ها پخش شد

آري !

رجب، نهری در بهشت از شير سفیدتر و از عسل شیرین‌تر

دلم مي‌لرزد

چه ساده نامم از ميان "اين الرجبيون؟" پاک شد

ماه استغفار و پوزش طلبيدن از درگاهت را به اميد ورود به شعبان‌المعظم از دست دادم

ماه رحمتت هم آمد و از ريزش معرفت و بخششت جا ماندم

واي بر من که به سادگي از احياي نيمه شعبان گذشتم

کدامين خستگي‌ها مرا از فيض روزه داري برترين‌هاي روزهاي شعبان واداشت


 


 




پناه بر خدا از شرّ نفسم

دل دل مي‌کنم از ميان شلوغي‌هاي قلبم نداي دعوتت را به جان خريدار باشم

خدايا بگذار بيايم تا بر من منت گذاري

بگذار در نسيم سحرت نفس بکشم

دلم مي‌خواهد توفيق غبار روبي دل را از دست ندهم

‌مي‌خواهم نزديک شوم آنقدر نزديک که در تو گم شوم، حل شوم

طنين "شَهْرُ رَمَضَانَ الَّذِيَ أُنزِلَ فِيهِ الْقُرْآنُ هُدًى لِّلنَّاسِ وَبَيِّنَاتٍ مِّنَ الْهُدَى وَالْفُرْقَانِ" به گوشم مي‌رسد



 


 


رمضان، سفري سرشار از برکت،

انگار بار گناهانم قدم را خم کرده و رويم را شرمسار

همه درها، راه‌ها باز است

سهم من از پایانش میوه‌های درختی است که در این فصل می‌کارم

فصل ميهماني تو، فصل رحمت، فصل امتحان، فصل زحمت، فرصت و خرماي افطار و سحر

معبودا مرا بپذير!

روزهای این ماه فرصتی برای نه گفتن به غیر توست و شبهایش فرصتی برای گفتگو و عشق بازی و عرض دلدادگی و ارادت به توست

مرا به باغ زيباي خودت راه بده و بگذار در لحظه لحظه‌هاي دعا قدم بزنم

در سحر که آغازين نقطه از رمضان و اولين لحظه و ثانيه از خودسازي و سجده بندگي است.

سحر کوتاه‌ترين نردبان طي راه فرش تا عرش است، پله‌هايي مملو از ذکر نماز و صلوات، لحظه ‌هاي ناب نزديکي به خدا و برترين ثانيه‌هاي استجابت دعا

ميخواهم براي گرفتن اين ماه تلاش کنم حتي اگر به آن هم دست نيابم حداقل بين ستارگان فرو مي‌روم.

"اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَا أَنْتَ فِيهِ مِنَ الشَّأْنِ وَ الْجَبَرُوتِ وَ أَسْأَلُكَ بِكُلِّ شَأْنٍ وَحْدَهُ وَ جَبَرُوتٍ وَحْدَهَا اللَّهُمَّ إِنِّي أَسْأَلُكَ بِمَا تُجِيبُنِي حِينَ أَسْأَلُكَ فَأَجِبْنِي يَا اللَّهُ"

"خدايا از تو درخواست مي‌‏كنم به حق‏ آنچه از جاه و جبروت كه در آنى و از تو مي‌خواهم به حق هر جاه به تنهايى و به حق هر جبروت به تنهايى،خدايا از تو درخواست مي‌‏كنم به حق آنچه اجابت مي‌كنى مرا به آن هنگامى كه از تو درخواست مي‌كنم پس مرا اجابت كن اى خدا."


 


 


سحر نبض عبادت در پيکره رمضان است

سکوت خلوت سحرهاي رمضان را دوست دارم، زمزمه مناجات سحر از کوچه‌هاي شهر به گوشم مي‌رسد

عاشقان دلتنگت در گوشه گوشه اين کره خاکي خلوت گزيده و با تو به درد و دل نشسته‌اند

تو صاحب خانه‌اي

ميزباني و ميهمان نواز

آغوش باز کن برايم تا در گدايي‌هاي سحر دلم را سبک‌بال کنم

مي‌خواهم از تو درخواست کنم به من توان روزه داري بدهي، توان کنار گذاشتن کينه، احترام به سالخوردگان، ‌ترحم به کودکان، حفظ چشم و زبان و گوشم از حرام، ‌توفيق سجده‌هاي طولاني، نماز، روزه، صلوات و تلاوت آيه‌هاي قرآنت...

بگذار بدانم، بفهمم، درک کنم از ازل تا ابد تو بودی و من به سوی تو خواهم آمد.

مرا به عنوان مسافر رمضان بپذیر!


 


 




"اَللّـهُمَّ رَبَّ شَهْرِ رَمَضانَ الَّذي اَنْزَلْتَ فيهِ الْقُرْآنَ، وَافْتَرَضْتَ على عِبادِكَ فيهِ الصِّيامَ، صَلِّ عَلى مُحَمَّد وَآلِ مُحَمَّد، وَارْزُقْني حَجَّ بَيْتِكَ الْحَرامِ في عامي هذا وَفي كُلِّ عام، وَاغْفِرْ لي تِلْكَ الذُّنُوبَ الْعِظامَ، فَاِنَّهُ لا يَغْفِرُها غَيْرُكَ يا رَحْمنُ يا عَلاّمُ. "

"خدايا اى پروردگار ماه رمضان كه در آن قرآن را فرستادى و بر بندگان روزه را در اين ماه واجب كردى درود فرست بر محمد و آل محمد و روزيم گردان حج خانه محترم خود كعبه را در اين سال و در هر سال و بيامرز برايم اين گناهان بزرگ را كه براستى نيامرزد آن‌ها را جز تو اى بخشاينده و اى بسيار دانا."

خدايا،

بگذار خودم را تهی کنم از غیر تو

گنجشک بی آب و دانه‌ای که پناهی ندارد

بگذار از چشمه کرامت زاده شده در نيمه رمضان بنوشم

در نیمه راه برکت خیز رمضان، دروازه‌هاي آسمان گشوده مي‌شود و رایحه شکوفه‌های یاس کوچه‌های مدینه را معطر مي‌کند

چه قدر به انتظار نشسته‌ام و به کرامت و مهرباني‌اش محتاجم

همان ماهي که رمضان تو را به دو نيم تقسيم مي‌کند و در خانه‌اش جز کرامت چيز ديگري مقيم نيست

اسوه حسن و کرامت،‌ زينت عرش الهي، اسوه پايداري و صلابت

چه قدر به دستگيري‌اش محتاجم

کريم اهل بيت(ع)، امام حسن مجتبي(ع)، کسي که جز ديگري لايق لفظ کرامت نيست

آرام بخش دل دردمند من، پناه مستمندان، دستگير محتاجان و پناه بي‌پناهان و نقطه اميد درماندگان

مي‌خواهم بر سر سفره کرامتش در اين ماه بنشينم



 


 


من تشنه‌ام

از عرش صداي "ربّنا" مي‌آيد

چشم‌هايم را که مي‌بندم، بوي خوش نان داغ سفره افطار را مي‌فهمم

عطر آش نذري همسايه و صداي ربّناي استاد، تمناي دلم را آشکارتر ساخته است تا من عاشقانه‌تر به ختم شميم عاشقي‌ام بپردازم.


 


 



واي که چه قدر تشنه و بي قرار زمزمه ربّنا در لحظه‌هاي ملکوتي غروب روزهاي ميهماني‌ات هستم

"رَبَّنَا لَا تُزِغْ قُلُوبَنَا بَعْدَ إِذْ هَدَيْتَنَا وَهَبْ لَنَا مِنْ لَدُنْكَ رَحْمَةً ۚ إِنَّكَ أَنْتَ الْوَهَّابُ"

بارالها دل‌هاي ما را به باطل ميل مده پس از آنکه به حق هدایت فرمودی و به ما از لطف خویش اجر کامل عطا فرما که همانا تویی بخشنده بی عوض و منت.

زیباترین عشق مرا بپذیر

به دست‌های خالی من لیاقت زمزه "اللّهُمَّ لَكَ صُمنا و عَلى رِزقِكَ أفطَرنا، فَتَقَبَّل مِنّا إنَّكَ أنتَ السَّمیعُ العَلیمُ" عنایت کن.

مگذار غفلت و حسرت سهم آدم شود

کینه و بغض و خشم و غرور و دروغ و حسد و طمع را از من دور کن تا با دلی صاف و پاک لایق روزی خوردن از سفره پر برکتت شوم.

شرمم ده از خودم و از خودت ....

مرا از سواری ربا و ریا به زمینم افکن

دلم را از شهوت و عشق دنیا خالی کن

دستهای آلوده‌ام را پاک کن تا پاک و مطهر به سفره‌ات دست درازی کنم

در عجبم از این ضیافت عظمی و محفل زیبا و بی همتا

بانگ رحمت را می‌شنوم

دعا می‌کنم و می‌خواهم که مرا از کاروان نیایش گران و نمازگزاران و سخاصفتان جدا نکنی و در پایان آه حسرت بر دل گره خورده‌ام به عشق بی‌کرانت قرار ندهی.

نیایش، نماز، قنوت، رکوع، سجود، افطار و سحرم بهانه‌ای است برای گوشه نگاهت.

دریغ مدار که نیازمندم ....
 

[ پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:رمضان,خدا,عبادت,قرآن,معبود,بنده,عاشقی,,

] [ 16:29 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]

اثرات محبت از دیدگاه قرآن

 

اثرات محبت از دیدگاه قرآن

 

از آثار مهر و محبت پاک و عشق تابناک به خدا، بندگی و عبادت است، انسانی که عاشق خداست یقینا عاشق اطاعت از او و دلداده به اجرای فرمان ها و احکام حضرت ربوبی است.

   سبب مهر و محبت و دلدادگی و دلبستگی اگر از ناحیه حیوانیت و شهوت انسان باشد، نباید از آن انتظار آثار و حتی دوام و بقا داشت؛ این گونه مهر و محبت فقط زمینه ساز لذت گرایی بی قید و شرط و شکستن حصارهای معنوی و گاهی عامل ایجاد ننگ و عار و مزاحمت برای خود و دیگران است و چنانچه سبب مهر و محبت و دلدادگی و دلبستگی از ناحیه ایمان و انسانیت و معنویت آدمی باشد، باید از آن در دنیا و آخرت انتظار و نیز دوام و بقا داشت.

اثر مهرورزی از زبان قرآن

قرآن مجید پس از آن که در بخشی از آیه 71 سوره توبه مهرورزی مردان و زنان با ایمان را به یکدیگر مطرح می کند، در آیه بعد به سه اثر بسیار مثبت و ابدی این مهرورزی در قیامت اشاره می نماید. خدا به مردان و زنان با ایمان ( به پاداشی مهرورزیشان به یکدیگر و امر به معروف و نهی از منکر و اقامه نماز و پرداخت زکات و اطاعت از خدا و پیامبرش) بهشت هایی را وعده داده و رضایت خدا که از همه نعمت ها بزرگ تر است.

مهرورزی متقابل

از آثار مهرورزی انسان به دیگران در دنیا، مهرورزی متقابل آنان به انسان است. هنگامی که انسان غرق در محبت دیگران می شود در حقیقت یاران و دوستان فراوانی پیدا می کند که هر یک برای انسان در امور حیات و زندگی شان چون بازویی توانا هستند که موقع لزوم به سبب مهر و محبتشان نسبت به انسان به یاری و کمک انسان می شتابند و به سرعت گره از کارش می گشایند و دل آدمی را از اندوه و غصه نجات می دهند و جان را از رنج و بار مشکلات می رهانند.

عبادت و بندگی

از آثار مهر و محبت پاک و عشق تابناک به خدا، بندگی و عبادت است، انسانی که عاشق خداست یقینا عاشق اطاعت از او و دلداده به اجرای فرمان ها و احکام حضرت ربوبی است، قل ان کنتم الله فاتبعونی.. ( سوره آل عمران آیه 31 )؛ بگو اگر خدا را دوست دارید، پس مرا پیروی کنید.

محبت سبب طاعت و عبادت است، ولی ادعای محبت سبب طاعت و عبادت نیست، لذا در این آیه می خواهد بگوید اگر خدا را دوست دارید و به او عشق می ورزید نتیجه اش پیروی از من است که مبلغ رسالت او هستم و از سوی او پیام وحی را به شما ابلاغ می کنم این که ادعا می کنید ما خدا را دوست داریم ولی در مقام عبادت و اطاعت نیستید دلیل بر این است که چیزی را به زبان جاری می کنید که دل شما از آن تهی و خالی است. محبت و عاشق واقعی سراپا مطیع معشوق و گوش به فرمان اوست و از شنیدن فرمان معشوق و اجرای آن فرمان با همه وجود لذت می برد.

اصحاب حضرت امام حسین (ع) در معرفت و آگاهی و یاری دین و عشق به عبادت و شهادت برترین نمونه در همه روزگاران و قرون و اعصار هستند. حضرت امام باقر (ع) می فرمایند: امیر المومنین (ع) با گروهی اندک از مردم از لشکریانش در مسیر صفین بیرون آمد تا نزدیک زمین کربلا، پیشاپیش آنان قرار گرفت و در مکانی شروع به گردش و طواف کرد و فرمود: دویست پیامبر و دویست فرزند پیامبر که همه از شهیدان هستند در این جا به قتل رسیده اند. این مکان محل استراحت شتران کاروان کربلا و جای افتادن عاشقان است، آنان شهیدانی هستند که گذشتگان در بزرگی وعظمت از آنان پیش نجویند و آیندگان به آنان نرسند.

[ پنج شنبه 27 تير 1392برچسب:مهر,محبت,عشق,عاشقی,قرآن,

] [ 15:43 ] [ محمد رضا بنازاده ]

[ ]